تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
تیر ۱۰, ۱۴۰۴
تبادل نظر
تیر ۱۰, ۱۴۰۴
تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
تبادل نظر
مولانا molana
صفحه اصلی/مولانا/غزل شمارهٔ ۱۹۶۶ – جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان

غزل شمارهٔ ۱۹۶۶ – جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان

چاپ
1 بازدید
0 نظر

جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان

مست کن جان را که تا اندررسد در کاروان

از خم آن می که گر سرپوش برخیزد از او

بررود بر چرخ بویش مست گردد آسمان

زان میی کز قطره جان بخش دل افروز او

می شود دریای غم همچون مزاجش شادمان

چون نهد پا در دماغ سرکشان روزگار

در زمان سجده کنان گردند همچون خادمان

جان اگرچه بس عزیز است نزد خاص و نزد عام

لیک نزد خاص باشد بوی آن می جان جان

جان و ماه و جان و قالب بی‌نشان شد از میی

کید او از بی‌نشانی بردراند هر نشان

خمخانه لم یزل جوشیده زان می کز کفش

گشته ویرانه به عالم در هزاران خاندان

گر به مغرب بوی آن می از عدم یابد گشاد

مست گردند زاهدان اندر هری و طالقان

دست مست خم او گر خار کارد در زمین

شرق تا مغرب بروید از زمین‌ها گلستان

بانگ چنگ چنگی سرمست عشقش دررسد

در جهان خوف افتد صد امان اندر امان

گر ز خم احمدی بویی برون ظاهر شود

چون میش در جوش گردد چشم و جان کافران

گر ز خمر احمدی خواهی تمام بوی و رنگ

منزلی کن بر در تبریز یک دم ساربان

تا شوی از بوی جان حق خصال می فعال

وز تجلی‌های لطفش هم قرین و هم قران

در درون مست عشقش چیست خورشید نهان

آن که داند جز کسی جانا که آن دارد از آن

گرچه می پرسید عقلم هر دم از استاد عشق

سر آن می او نمی‌فرمود الا آن آن

هر دمی از مصر آن یوسف سوی جان‌های ما

تنگ‌های شکر می وش رسد صد کاروان

جان من در خم عشقش می بجوشد جوش‌ها

آه اگر بودی سوی ایوان عشقش نردبان

چون جهد از جان من القاب او مانند برق

چشم بیند از شعاعش صد درخش کاویان

صد هزاران خانه‌ها سازد میش در صحن جان

چون کند زیر و زبر سودای عشقش خاندان

بوی عنبر می رود بر عرش و بر روحانیان

گرچه جان تو خورد هم نیم شب از می نهان

از ملولی هجر او چون سامری اندر جهان

جانم از جمله جهان گشته‌ست صحرا بر کران

چون شراب موسی افکن زان خضر کف دررسد

صد چو جان من درآید چون کمر اندر میان

ای خداوند شمس دین مقصود از این جمله توی

ای که خاک تو بود چون جان من دور زمان

در پی آن می که خوردم از پیاله وصل تو

این چنین زهرت ز جام هجر خوردم مزمزان

همچو تبریز و چو ایام همایون تو شاه

خود نبوده‌ست و نباشد بی‌مکان و بی‌اوان

مولانا molana

برچسب ها:

دیوان شمس

هیچ نظر! یکی از اولین.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مجلهدی 1, 1403
۷ فروردین ۱۴۰۵ آیا ماه خونین است ؟
۷ فروردین ۱۴۰۵ آیا ماه خونین است ؟

جریان ماه خونین 7 فروردین 1405 چیست ؟ فروردین ۱۴۰۵ چه اتفاقی میفته به تازگی خبری مبنی بر اینکه در ساعت ۱۳:۳۳ تاریخ هفتم فروردین ماه سال ۱۴۰۵ ماه گرفتگی خاصی...

نقد و بررسیتیر 10, 1404
بلد
بلد؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران

بلد | نظر کاربران درباره مسیریابی، نقشه ترافیکی و امکانات شهری اپلیکیشن بلد بلد یک اپلیکیشن ایرانی برای مسیریابی و نقشه‌ست که امکاناتی مثل مسیر پیشنهادی با...

تبادل نظر TabadolNazar.ir
3 آوریل روز امید
جواب مرحله 677 بازی شهربانو
WordWheel
غزل شمارهٔ ۱۲۹۴ – کل عقل بوصلکم مدهش
آخرین نوشته ها
بلد
بلد؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
تماشاخونه
تماشاخونه؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
نماوا
نماوا؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
فیلیمو
فیلیمو؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
تلوبیون
تلوبیون؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
درباره ما

یک مجله گفتگو محور

تبادل نظر

کپی برداری از مطلب به هر شکلی آزاد است.

TabadolNazar.ir