جرات دارید ترسناک ترین مکان های گردشگری ایران را ببینید؟
سفر به مکانهای مرموز و دلهرهآور یک بخش خاص از گردشگری است که به آن «گردشگری وحشت» یا «گردشگری سیاه» گفته میشود. میلیونها نفر در دنیا همه ساله به این مکانهای ترسناک سفر میکنند. خوشبختانه...

تا صحبت از جاهای خوفناک و ترسناک میشود، همهی ما بلافاصله یاد فیلمهای هالیوودی میافتیم. ولی فراموش نکنید خیلی از فیلمها و سریالهای ترسناک از روی اتفاقات واقعی ساخته شدهاند و اکثر این اتفاقات هم در جاهای خوفناک اتفاق افتادهاند. حتما همین حالا گورستانها، خانهها، کاخها و قلعههای تسخیرشده زیادی به ذهنتان آمده؟ در مقاله امروز از مجله «حرف مرد» سراغ چند مورد از ترسناک ترین مکان های ایران رفتهایم. حتما تا آخر این مقاله همراه ما باشید.
نتیش ارواح
اولین مکان فهرست ترسناک ترین مکان های ایران دریاچه یا نتیش ارواح است. خیلی از گردشگران گفتهاند که هر وقت عکسها و کلیپهای نتیش را میبینند، یاد سکانس اول فیلم کلبه وحشت یا مرده شریر (The Evil Dead) و آن دریاچهی مرموزش میافتند. این دریاچه هم پر از درختان خشکیده و برگهای زرد و پوسیده است که تنه و ریشههاشان از زمین بیرون زده و منظره واقعا وهمآوری به وجود آورده است. البته که نتیش ارواح ترسناکتر است، چرا که واقعی است. فضای کلی این دریاچه به دلیل ارتفاع بالای آن از سطح دریا و همچنین جنگلهای انبوه اطرافش، همیشه مهآلود و نیمه تاریک و خلاصه، وهمآلود و خوفناک است.
همچنین بخوانید: ۱۰ فیلم ترسناک برتر تاریخ سینما در ۲۵ سال گذشته که واقعاً وحشتناکاند!
آب این دریاچه خیلی زلال و صاف است و برای همین میتوانید خیلی راحت بازتاب درختان خشک اطراف را در آب ملاحظه کنید. البته هرچقدر که این منظره در روز جالب و شاید کارتپستالی به نظر برسد، ولی شب واقعا حال و هوای مخوفی پیدا میکند. خود مردم منطقه میگویند که این جنگل از قدیم محل زندگی ارواح مردگان بوده است. از لحظهای که پا به این محل اسرارآمیز میگذارید صدای پیچیدن باد در بین شاخ و برگ درختان و صدای حشرات، پرندگان و جانوران دیگر را به وضوح میتوانید بشنوید.
اگر یک وقت به سرتان زد که از این مکان ترسناک دیدن کنید، توصیه میکنیم حتما حوالی غروب یا اوایل شب بروید، فقط مراقب راه پر دستانداز دریاچه ارواح باشید! برای رفتن به دریاچه ارواح باید به شهرستان نوشهر در استان مازندران بروید. در منطقه مُلا کلا و ۵ کیلومتری روستای چلندر میتوانید این دریاچه مخوف را پیدا کنید.
قبرستان جنها
از شمال به جنوب کشور برویم. احتمالا هیچجای دنیا به اندازه قبرستانها ترسناک نباشد. نزدیکی به مردگان و فکر کردن به واقعیت دلهرهآوری به نام مرگ به دل هر آدمی دلشوره و ترس میاندازد. حتی عادیترین قبرستانها هم این خاصیت عجیب و مخوف را دارند. برای همین هم است که معمولا کمتر کسانی هستند که حاضرند بدون دلیل خاصی به قبرستانها سر بزنند. قبرستان جنها که در روستای تیسِ شهرستان چابهار قرار دارد، همانطور که از نامش پیداست، به عقیده مردم بلوچ منطقه، احتمالا محل دفن جنها بوده است. هالهای از راز و رمز و ابهام این قبرستان باستانی را فراگرفته و به همین دلیل داستانهای زیادی در مورد قبرستان جنها به گوش میرسد.
به عقیده مردم، جنها یک دورهی طولانی احتمالا چند هزار سالهای از این قبرستان مرموز استفاده میکردند و با کَندن سنگها و صخرهها جای امنی برای دفن مردگانشان ساخته بودند. نکته دیگر در مورد قبرهای قبرستان جنها، اندازه بسیار بزرگ قبرهاست که واقعا برای آدمهای عادی بیش از حد بزرگ به نظر میرسد. بعضی از قبرها حدود دو متر و ۳۰ سانتیمتر طول و ۱۱۰ سانتیمتر هم عرض دارند. این در حالی است که متوسط قد مردمان بلوچ ساکن منطقه، ۱۶۵ سانتیمتر برای مردان و ۱۵۰ سانتیمتر برای زنان است.
اگرچه حالا خود مردم روستا کنار قبرستان جنها مردگان خودشان را دفن میکنند-البته داخل خاک نه سنگ-ولی کمتر کسی جرأت میکند شبها به اینجا بیاد؛ چرا که گفته میشود، شبها صداهای عجیب و غریب و واقعا ترسناکی از قبرستان جنها شنیده میشود. به گفته اهالی روستا، این صداها، همان گریه و زاری جنهاست که شبها برای عزیزانشان سوگواری میکنند.
قلعه جنی کیش
شاید قرار گرفتن یکی از ترسناک ترین مکان های ایران در جزیره کیش عجیب باشد، بله همان جزیرهای که بیشتر به خاطر مراکز تفریحی و خریدش معروف است. با این حال، حوالی این بندر پر رفت و آمد، یک قلعه متروکه وجود دارد که انگار از دلِ فیلمهای ترسناک بیرون آمده باشد. در مورد قلعه جنی کیش داستانها و افسانههای زیادی به گوش میرسد. میگویند که این قلعه خیلی وقت است که به تسخیر جنها درآمده است.
روایتهای مختلفی در مورد این قلعه وجود دارد. گفته میشود قلعه جنی دهه ۱۳۴۰ پاسگاه ژاندارمری کیش بوده است. در آن روزگار، شبها سربازان و درجهداران صدای خشخش و همهمههای ترسناکی را داخل و اطراف قلعه میشنیدند. با این حال، هر بار که در این مورد بحثی ميشد، مسئولان و افسران مافوق ژاندارمری ماجرا را به خرافات ربط میدادند. تا اینکه یک شب، چهار سربازی که برای کشیک شب در قلعه مانده بودند به صورت مرموزی کشته میشوند.
صبح وقتی که سروقت این سربازان آمدند، آنها را با چشمهای بهتزده و صورت زخمی و کبود پیدا کردند، چنانکه از شدت ترس از چیزی که دیده بودند با وحشت تمام مرده باشند. بالاخره اتفاقات عجیب و غریب و ترسناک باعث میشود که مسئولان زیربار تخلیه پاسگاه قلعه جنی بروند و این قلعه برای همیشه تخلیه بشود. حالا این قلعه مخوف متروکه شده است، ولی همچنان هر کسی که شبها به این قطعه میرود، از ترس زهله ترک میشود!
اگه دوست داشتین تجربهی دسته اولی از یک قلعه تسخیرشده داشته باشید، توصیه میکنیم حتما وقتی آفتاب غروب میکند و هوا تاریک میشود به این قلعه زیبا و مخوف بروید. ترکیب صدای وهمناک و مرموز چکه آب از چاه آب نزدیک قلعه تا پیچیدن صدای باد و حشرات و همینطور پرندگان و جانوران شبگرد در کوریدورها و اتاقهای تاریکِ قلعه واقعا برای ترساندن حتی نترسترین آدمها هم کافی است!
کلبه وحشت انزلی
کلبه وحشت انزلی احتمالا از تمام ترسناک ترین مکان های ایران که در این مقاله معرفی کردیم، معروفتر باشد. شایعات زیادی در مورد این کلبه خوفناک در اینترنت پخش شده و حتی کلیپ و عکسهای ترسناکی هم در فضای مجازی در موردش دست به دست میشود. کلبه وحشت انزلی در واقع یک خانه روستایی دو طبقهی قدیمی و متروکه است که در روستای رینه در حوالی شهر صومعهسرا در استان گیلان قرار دارد. به گفته اهالی روستا، با رسیدن به ضلع شرقی روستا که کلبه وحشت آنجا قرار دارد، هوا یکدفعه سنگین میشود و به سختی میشود نفس کشید. صداهای وحشتناکی هم شبها از کلبه شنیده میشود که مردم آنها را به صدای اجّنه و ارواحی که در آنجا زندگی میکنند نسبت میدهند.
به هر حال، نه این داستانها بلکه اتفاقات واقعی که داخل کلبه وحشت اتفاق افتادهاند، نام این مکان مخوف را سر زبانها انداختهاند. گفته میشود، سال ۱۳۶۵ چهار پسر جوان تصمیم میگیرند که به این کلبه بیایید تا ثابت کنند که خبری از جن و ارواح در این کلبه نیست. این چهار نفر طبق قرار قبلی شب داخل کلبه اتراق میکنند. با این حال، نیمههای شب دو نفر از آنها به دلایل نامعلومی وحشتزده پا به فرار میگذارند!
از دو نفر باقیمانده، یک نفر از ترس سکته میکند. نفر دوم زنده میماند، ولی هیچوقت دوباره آن آدم سابق نمیشود. حتی گفته میشود که این پسر جوان بعد از این جریان برای همیشه به بیمارستان روانی منتقل شده است. اتفاق ترسناک بعدی در کلبه وحشت انزلی از ترسناک ترین مکان های ایران چهار سال بعد میافتد. دوباره این بار ۳ دختر دانشجو تصمیم میگیرند به کلبه وحشت سفر کنند. این سه دختر هم طبق قرار قبلی شب در کلبه میخوابند. با این حال، اهالی روستا دو روز بعد یکی از دختران را حوالی کلبه در جنگل میبینند که زبانش از وحشت بند آمده بود و مثل بید به خودش میلرزید!
این دختر به مردم میگوید که دو نفر از دوستانش همچنان در کلبه هستند. با این حال، برای نجات دختران دانشجو خیلی دیر شده بود، وقتی اهالی روستا به کلبه میروند، هر دو دختر جوان را مرده پیدا میکنند. چشمان دختران بیچاره به نقطهای از کلبه خیره مانده بود. هیچ اثری از زخم و کبودی هم روی جنازهها نبود، ظاهرا هر دو از دیدن چیزی به وحشت افتاده و بعد از ایست قلبی جانشان را از دست داده بودند. بعد از این اتفاقات پاسگاه روستا تصمیم گرفت جلوی ورود مردم به کلبه را بگیرد. از آن زمان به بعد، کلبه وحشت انزلی به یک مکان ممنوعه تبدیل شد و حالا دیگر کسی حق ورود به آنجا را ندارد. البته که هنوز هم کسانی هستند که حاضرند هر خطری را به جان بخرند و سر از کار این کلبه ترسناک در بیاورند.
جنگل جیغ
تصور کنید پا به جنگلی گذاشتهاید که در آن همیشه صدای جیغ شنیده میشود. بله حتی تصور آن هم مو را به تن آدم سیخ میکند! جنگل جیغ که حوالی طرقبه در مشهد قرار دارد، در سالهای اخیر در فضای مجازی شهرت زیادی پیدا کرده است. گفته میشود که صدای جیغهای این جنگل به محض تاریک شدن هوا شروع میشود و تا سپیدهدم هم ادامه پیدا میکند. کسانی که این صدای گوشخراش را شنیدهاند گفتهاند درست مثل این است که صدای زنی که دارد زنده زنده در آتش جزغاله میشود را بشنوید!
همین صداهای مرموز و مخوف باعث شده تا اسم جنگل جیغ روی جنگل سربرج مشهد باقی بماند. با این حال، داستان این جنگل از کجا شروع شده و چرا به صورت غیرمنتظرهای اینقدر معروف شده است؟ به عقیده مردم محلی جنگل سربرج قبلا رودخانهی پرآبی داشته است. با این حال، خیلی وقت بود که رودخانه خشک شده بود. ولی سال ۱۳۹۰ بود که رودخانهی جنگل یکدفعهای پر از آب شد و از آن موقع هم صداهای جیغ و سوت در جنگل شروع شدند. انگار یکدفعهای گروهی از موجودات ماورائي وارد آنجا شده باشند و با خودشان آب و البته صداهای مرموز را همراه آورده باشند. جالب اینکه از آن موقع به بعد هیچوقت رودخانهی جنگل جیغ کم آب نشده است. همین موضوع هم باعث شده تا داستانهای و افسانههای زیادی در مورد این جنگل به گوش برسد.
خیلیها عقیده دارند که این جنگل محل گرد هم آمدن اجّنه و ارواح سرگردان و نفرین شده است. برای همین است که به محض تاریک شدن هوا صدای جیغ و فریادهای وحشتناک جنگل شروع میشود. این ارواح و جنها شبها در جنگل پرسه میزنند و صداهای رعبآوری از خودشان در میآورند. یک داستان دیگه هم در مورد جنگل جیغ تعریف میشود. عدهای معتقدند که قبلا زنی در این جنگل کشته شده و بعدا جسدش را سوزاندهاند. به مانند بسیاری از داستانهای ارواح سرگردان، روح این زن بعد از مرگ هیچوقت محل قتل خودش را ترک نکرده و حالا سالها بعد، هر شب جیغزنان و نالهکنان دنبال قاتل بیرحمش میگردد!
صداهای رعبآور جنگل جیغ حتی محققان را هم به منطقه کشاند. محققان بعد از تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدند که در فصلهای بارانی ملخهای جنگلی به جنگل هجوم میآورند. همین ملخها عامل این صداهای دلهرهآور و ترسناک هستند. ولی همچنان خیلیها عقیده دارند که دلیل صداهای وحشتناک جنگل جیغ، ارواح مردگان هستند که به صورت غیرمنتظره یا دلخراشی جان خودشان را از دست دادهاند یا اینکه جنگل همچنان محل زندگی جنهاست. انسانها هم آرامش جنیان را به هم زدهاند و باعث شدهاند که جنها عصبانی و ناراحت شوند. شاید هیچوقت دقیقا ندانیم در جنگل جیغ از ترسناک ترین مکان های ایران چه خبر است، اما اگر واقعا خواستید بدانید که جریان از چه قرار است، حتما توصیه میکنیم خودتان یک شب به این جنگل مرموز بروید…