تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • کست باکس تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
مهر ۱۱, ۱۴۰۴
تبادل نظر
مهر ۱۱, ۱۴۰۴
تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • کست باکس تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
Microphone Icon 🎧 پادکست تبادل نظر: خلاصه کتاب‌های جذاب! ➡️
تبادل نظر
صفحه اصلی/مولانا/غزل شمارهٔ ۱۸۴۵ – عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان

غزل شمارهٔ ۱۸۴۵ – عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان

چاپ
27 بازدید
0 نظر
مولانا molana

عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان

میان راه پیش آمد نوازش کرد چون شاهان

گرفته جام چون مستان در او صد عشوه و دستان

به پیشم داشت جام می که گر میخواره‌ای بستان

منور چون رخ موسی مبارک چون که سینا

مشعشع چون ید بیضا مشرح چون دل عمران

هلا این لوح لایح را بیا بستان از این موسی

مکش سر همچو فرعونان مکن استیزه چون هامان

بدو گفتم که ای موسی به دستت چیست آن گفت این

یکی ساعت عصا باشد یکی ساعت بود ثعبان

ز هر ذره جدا صد نقش گوناگون بدید آید

که هر چه بوهریره را بباید هست در انبان

به دست من بود حکمش به هر صورت بگردانم

کنم زهراب را دارو کنم دشوار را آسان

زنم گاهیش بر دریا برآرم گرد از دریا

زنم گاهیش بر سنگی بجوشد چشمه حیوان

گه آب نیل صافی را به دشمن خون نمودم من

نمودم سنگ خاکی را به عامه گوهر و مرجان

به چشم حاسدان گرگم بر یعقوب خود یوسف

بر جهال بوجهلم محمد پیش یزدان دان

گلاب خوش نفس باشد جعل را مرگ و جان کندن

جلاب شکری باشد به صفرایی زیان جان

به ظاهر طالبان همراه و در تحقیق پشتاپشت

یکی منزل در اسفل کرد و دیگر برتر از کیوان

مثال کودک و پیری که همراهند در ظاهر

ولیک این روزافزون است و آن هر لحظه در نقصان

چه جام زهر و قند است این چه سحر و چشم بند است این

که سرگردان همی‌دارد تو را این دور و این دوران

جهان ثابت است و تو ورا گردان همی‌بینی

چو برگردد کسی را سر ببیند خانه را گردان

مقام خوف آن را دان که هستی تو در او ایمن

مقام امن آن را دان که هستی تو در او لرزان

چو عکسی و دروغینی همه برعکس می بینی

چو کردی مشورت با زن خلاف زن کن ای نادان

زن آن باشد که رنگ و بو بود او را ره و قبله

حقیقت نفس اماره‌ست زن در بنیت انسان

نصیحت‌های اهل دل دوی نحل را ماند

پر از حلوا کند از لب ز فرش خانه تا ساران

زهی مفهوم نامفهوم زهی بیگانه همدل

زهی ترشی به از شیرین زهی کفری به از ایمان

خمش کن که زبان دربان شده‌ست از حرف پیمودن

چو دل بی‌حرف می گوید بود در صدر چون سلطان

بتاب ای شمس تبریزی به سوی برج‌های دل

که شمس مقعد صدقی نه چون این شمس سرگردان

مولانا molana

برچسب ها:

دیوان شمس

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز شما: میانگین: ۰/5

هیچ نظر! یکی از اولین.

منطقه داغ

منطقه داغ ریچارد پرستون
تبادل نظر | خلاصه کتاب
منطقه داغ
Loading
00:00 / 14:48

هفت عادت مردمان موثر

هفت عادت مردمان موثر
تبادل نظر | خلاصه کتاب
هفت عادت مردمان موثر
Loading
00:00 / 7:19

چگونه انسان های موفق تربیت کنیم

چگونه انسان های موفق تربیت کنیم
تبادل نظر | خلاصه کتاب
چگونه انسان های موفق تربیت کنیم
Loading
00:00 / 32:00
1 2 3 4 next »
تبادل نظر TabadolNazar.ir
درمان خانگی اگزما؛ همه چیزهایی که باید بدانید + هشدارها
غزل شمارهٔ ۱۳۱۰ – ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
جواب مرحله ۴۳۴ بازی آمیرزا |
معنی و تفسیر غزل 96 حافظ: درد ما را نیست درمان الغیاث
آخرین نوشته ها
معنی بی بی لازم
معنی بی بی لازم | یعنی چه؟
لینگانو
لینگانو؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
چگونه با هرکسی صحبت کنیم
خلاصه کتاب چگونه با هرکسی صحبت کنیم نوشته لیل لوندز
چگونه سواد رسانه‌ای می‌تواند سلامت روان کودک شما را حفظ کند
چگونه سواد رسانه‌ای می‌تواند سلامت روان کودک شما را حفظ کند؟
۲۲ ژوئیه روز جهانی انبه
۲۲ ژوئیه روز جهانی انبه

شنیدن همه‌ی اپیزودهای پادکست تبادل نظر رایگان است. اما برای انتشار پادکست در جاهای دیگر باید ایمیل بزنید و اجازه بگیرید.

TabadolNazar.ir