تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • کست باکس تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
آبان ۲۷, ۱۴۰۴
تبادل نظر
آبان ۲۷, ۱۴۰۴
تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • کست باکس تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
پادکست تبادل نظر — عکس کاور

پادکست «تبادل نظر» را در کست‌باکس دنبال کنید

گفت‌وگوها، نقد کتاب و خلاصه‌های صوتی برای روزهای فکرآور — هر هفته اپیزود جدید.

برای شنیدن اپیزودها و دنبال کردن روی دکمه زیر کلیک کنید.
دنبال کردن در کست‌باکس
تبادل نظر
صفحه اصلی/مولانا/غزل شمارهٔ ۲۵۵۵ – چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری

غزل شمارهٔ ۲۵۵۵ – چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری

چاپ
138 بازدید
0 نظر
مولانا molana

چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری

نباشد خاک ره ناطق ندارد سنگ هشیاری

چرا زهری دهد تلخی چرا خاری کند تیزی

چرا خشمی کند تندی چرا باشد شبی تاری

در آن گلزار روی او عجب می‌ماندم روزی

که خاری اندر این عالم کند در عهد او خاری

مگر حضرت نقابی بست از غیرت بر آن چهره

که تا غیری نبیند آن برون ناید ز اغیاری

مگر خود دیده عالم غلیظ و درد و قلب آمد

نمی‌تاند که دریابد ز لطف آن چهره ناری

دو چشم زشت رویان را لباس زشت می‌باید

و کی شاید که درپوشد لباس زشت آن عاری

که از عریانی لطفش لباس لطف شرمنده

که از شرم صفای او عرق‌ها می‌شود جاری

و او با این همه جسمی فروبرید و درپوشید

برون زد لطف از چشمش ز هر سو شد به دیداری

فروپوشید لطف او نهانی کرده چشمش را

که تا شد دیده‌ها محروم و کند از سیر و سیاری

ولیک آن نور ناپیدا همی‌فرمایدت هر دم

شراب می که بفزاید ز بی‌هوشیت هشیاری

که خوبان به غایت را فراغت باشد از شیوه

ولیکن عشقشان دارد هزاران مکر و عیاری

چنانک از شهوتی تو خوش به جسم و جان شهوانی

نباشی زان طرب غافل اگر تو جان جان داری

درون خود طلب آن را نه پیش و پس نه بر گردون

نمی‌بینی که اندر خواب تو در باغ و گلزاری

کدامین سوی می‌دانی کدامین سوی می‌بینی

تو آن باغی که می‌بینی به خواب اندر به بیداری

چو دیده جان گشادی تو بدیدی ملک روحانی

از آن جا طفل ره باشی چو رو زین سو به شه آری

کدامین شه نیارم گفت رمزی از صفات او

ولیکن از مثالی تو بدانی گر خرد داری

خردهایی نمی‌خواهم که از دونی و طماعی

سر و سرور نمی‌جوید همی‌جوید کلهداری

که بگذار و سر می‌جو کز آن سر سر به دست آید

به سر بنشین به بزم سر ببین زان سر تو خماری

ز جامی کز صفای آن نماید غیب‌ها یک یک

چه مه رویان نماید غیب اندر حجب و عماری

به روی هر مهی بینی تو داغی بس ظریف و کش

نشان بندگی شه که فرد است او به دلداری

به نزد حسن انس و جن مخدومی شمس الدین

زهی تبریز دریاوش که بر هر ابر در باری

مولانا molana

برچسب ها:

دیوان شمس

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز شما: میانگین: ۰/5

هیچ نظر! یکی از اولین.

بهره وری آرام

بهره وری آرام
تبادل نظر | خلاصه کتاب
بهره وری آرام
Loading
00:00 / 20:55

Subscribe: CastBox

مکالمه بعدی

مکالمه بعدی جفرسون فیشر
تبادل نظر | خلاصه کتاب
مکالمه بعدی
Loading
00:00 / 10:07

Subscribe: CastBox

کار عمیق

کار عمیق
تبادل نظر | خلاصه کتاب
کار عمیق
Loading
00:00 / 15:03

Subscribe: CastBox

1 2 3 … 6 next »
تبادل نظر TabadolNazar.ir
چینی دیوار در جدولانه 1
جواب مرحله 55 بازی آمیرزا
هم خانواده سعی، فارغ، جسم چیست؟ 🔴[جواب۱۰۰درصد درست]
جواب مرحله ۶٨٨ بازی آمیرزا | تبادل نظر جواب ۱۰۰ درصد درست
آخرین نوشته ها
در جواب یلدات مبارک چی بگم ؟
در جواب یلدات مبارک چی بگم ؟
چطور مثل یک حرفه‌ای اولویت‌بندی کنیم؟ | روش کاربردی Noemi Kis برای مدیریت کارها
چطور مثل یک حرفه‌ای اولویت‌بندی کنیم؟ | روش کاربردی Noemi Kis برای مدیریت کارها
معنی بی بی لازم
معنی بی بی لازم | یعنی چه؟
لینگانو
لینگانو؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
چگونه با هرکسی صحبت کنیم
خلاصه کتاب چگونه با هرکسی صحبت کنیم نوشته لیل لوندز

شنیدن همه‌ی اپیزودهای پادکست تبادل نظر رایگان است. اما برای انتشار پادکست در جاهای دیگر باید ایمیل بزنید و اجازه بگیرید.

TabadolNazar.ir