غزل شمارهٔ ۲۷۵۱ – از قصه حال ما نپرسی
وز کشتن عاشقان نترسی
ای گوهر عشق از چه بحری
وی آتش عشق از چه درسی
آنجا که توی کی راه یابد
زان جانب چرخ و عرش و کرسی
ای دل تو دلی نه دیگ آهن
از آتش عشق چند تفسی
جان و دل و نفس هر سه سوزید
تا کی گویم ظلمت نفسی

گفتوگوها، نقد کتاب و خلاصههای صوتی برای روزهای فکرآور — هر هفته اپیزود جدید.
برای شنیدن اپیزودها و دنبال کردن روی دکمه زیر کلیک کنید.
