غزل شمارهٔ ۲۸۳۶ – به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی
به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی سوی او کند خدا رو به حدیث و همنشینی نه که روی و پشت عالم همه رو به قبله دارد که ز کیمیاست مس را برهیدن از مسینی همگان ز...
غزل شمارهٔ ۲۸۳۷ – هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی برسد وصال دولت بکند خدا خدایی ز کرم مزید آید دو هزار عید آید دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی شکر وفا بکاری سر روح را...
غزل شمارهٔ ۲۸۳۸ – صفت خدای داری چو به سینهای درآیی
صفت خدای داری چو به سینهای درآیی لمعان طور سینا تو ز سینه وانمایی صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی صفت شراب داری تو به مجلسی...
غزل شمارهٔ ۲۸۰۹ – ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی
ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی زهره آمد ز آسمان و میزند سرخوانیی جبرئیل آمد به مهمان بار دیگر تا خلیل میکند عجل سمین را از کرم بریانیی روز مهمانی است...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۰ – ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی
ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی ای مبارک چاشتگاهی کآفتاب روی تو عالم دل را کند اندر صفا نورانیی دم به دم خط میدهد جانها که...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۱ – از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی
از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی با همه خویشان گرفته شیوهی بیگانگی وحشِ صحرا گشته و رسوایِ بازاری شده از هوایِ خانهیِ او صد هزاران خانگی صاعقه هجرش زده...