غزل شمارهٔ ۲۸۱۲ – ای دهان آلوده جانی از کجا می خوردهای
ای دهان آلوده جانی از کجا می خوردهای و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره بردهای با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشتهای با کدامین پای راه بیرهی بسپردهای با...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۳ – اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی
اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی هله بشکن قفس ای جان چو طلبکار نجاتی ز سفر بدر شوی تو چو...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۴ – خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری
خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری خنک آن دم که برآید ز خزان باد بهاری خنک آن دم که بگویی که بیا عاشق مسکین که تو آشفتهٔ مایی سر اغیار نداری خنک آن دم که...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۵ – بمشو همره مرغان که چنین بیپر و بالی
بمشو همره مرغان که چنین بیپر و بالی چو نه میری نه وزیری بن سبلت به چه مالی چو هیاهوی برآری و نبینند سپاهی بشناسند همه کس که تو طبلی و دوالی چو خلیفه پسری تو...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۶ – که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی
که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی نه درونی نه برونی که از این هر دو فزونی نه ز شیری نه ز خونی نه از اینی نه از آنی...
غزل شمارهٔ ۲۸۱۷ – مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی
مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی هله ای دیده و نورم گه آن شد که بشورم پی موسی تو طورم شدی از طور کجایی اگرم خصم بخندد و گرم...