غزل شمارهٔ ۸۷۴ – امروز مرده بین که چه سان زنده میشود
امروز مرده بین که چه سان زنده میشود آزاد سرو بین که چه سان بنده میشود پوسیده استخوان و کفنهای مرده بین کز روح و علم و عشق چه آکنده میشود آن حلق و آن دهان...
غزل شمارهٔ ۸۷۵ – گر عید وصل تست منم خود غلام عید
گر عید وصل تست منم خود غلام عید بهر تست خدمت و سجده و سلام عید تا نام تو شنیدم شد سرد بر دلم از غایت حلاوت نام تو نام عید ای شاد آن زمان که درآید وصال تو تا ما...
غزل شمارهٔ ۸۷۶ – تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید
تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید در ده شراب و واخرام از بیم و از امید پیش آر جام آتش اندیشه سوز را کاندیشههاست در سرم از بیم و از امید کشتی نوح را که ز...
غزل شمارهٔ ۸۷۷ – امسال بلبلان چه خبرها همیدهند
امسال بلبلان چه خبرها همیدهند یا رب به طوطیان چه شکرها همیدهند در باغها درآی تو امسال و درنگر کان شاخههای خشک چه برها همیدهند مقراض در میان نه و خلعت...
غزل شمارهٔ ۸۷۸ – صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد
صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد بستان خوشست لیک چو گلزار بر دهد خورشید دیگریست که فرمان و حکم او خورشید را برای مصالح سفر دهد بوسه به او رسد که رخش همچو زر بود...
غزل شمارهٔ ۸۷۹ – صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید
صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید وز آسمان سپیدهٔ کافور بردمید صوفیِ چرخ خرقه و شال کبود خویش تا جایگاه ناف به عمدا فرودرید رومی روز بعد هزیمت چو دست یافت از تختِ...