غزل شمارهٔ ۲۷۹۷ – تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری
تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری جان به جانان کی رسانی دل به حضرت کی بری جعفر طیاروار ار آب و از گل کی رهی تا نخندی اندر آتش همچو زر جعفری دل نبیند آنک باشد...
غزل شمارهٔ ۲۷۹۸ – در دو چَشمِ مَن نِشین اِی آن که از مَن مَنتری
در دو چَشمِ مَن نِشین اِی آن که از مَن مَنتری تا قمر را وانمایم کز قمر روشنتری اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشنتری تا...
غزل شمارهٔ ۲۷۶۹ – برخیز و بزن یکی نوایی
برخیز و بزن یکی نوایی بر یاد وصال دلربایی هین وقت صبوح شد فتوحی هین وقت دعاست الصلایی بگشا سر خنب خسروانی تا خلق زنند دست و پایی صد گون گره است بر دل و نیست جز...
غزل شمارهٔ ۲۷۷۰ – رخها بنگر تو زعفرانی
رخها بنگر تو زعفرانی کز درد همیدهد نشانی شهری بنگر ز درد رنجور چون باغ به موسم خزانی این درد ز غصه فراق است از هیبت حکم آسمانی بیم است فلک سیاه گردد از آتش و...
غزل شمارهٔ ۲۷۷۱ – ای قلب و درست را روایی
ای قلب و درست را روایی پیش تو که زفت کیمیایی در ره خر بد ز اسب رهوار از فضل تو کرده پیش پایی گر پای سگی ره تو کوبد بر شیر وغاش برفزایی در عشق تو پاشکستگانند...
غزل شمارهٔ ۲۷۷۲ – ای آنک تو خواب ما ببستی
ای آنک تو خواب ما ببستی رفتی و به گوشهای نشستی ما را همه بند دام کردی ما بند شدیم و تو بجستی جز دام تو نیست کفر و ایمان یا رب که چه بس درازدستی گر خواب و قرار...