غزل شمارهٔ ۴۹۸ – فعل نیکان محرض نیکیست
فعل نیکان محرض نیکیست همچو مطرب که باعث سیکیست بهر تحریض بندگان یزدان از بد و نیک شاکر و شاکیست نکر فرعون و شکر موسی کرد به بهانه ز حال ما حاکیست جنس فرعون هر...
غزل شمارهٔ ۴۹۹ – عشق جز دولت و عنایت نیست
عشق جز دولت و عنایت نیست جز گشاد دل و هدایت نیست عشق را بوحنیفه درس نکرد شافعی را در او روایت نیست لایجوز و یجوز تا اجلست علم عشاق را نهایت نیست عاشقان...
غزل شمارهٔ ۵۰۰ – قبله امروز جز شهنشه نیست
قبله امروز جز شهنشه نیست هر که آید به در بگو ره نیست عذر گو وز بهانه آگه باش همه خفتند و یک کس آگه نیست نگذارد نه کوته و نه دراز آتشی کو دراز و کوته نیست در چه...
غزل شمارهٔ ۵۰۱ – امشب از چشم و مغز خواب گریخت
امشب از چشم و مغز خواب گریخت دید دل را چنین خراب گریخت خواب دل را خراب دید و یباب بی نمک بود از این کباب گریخت خواب مسکین به زیر پنجه عشق زخمها خورد وز اضطراب...
غزل شمارهٔ ۴۸۲ – برات عاشق نو کن رسید روز برات
برات عاشق نو کن رسید روز برات زکات لعل ادا کن، رسید وقت زکات برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال چو این و آن نبود هست نوبت حسرات به باغهای حقایق برات دوست رسید...
غزل شمارهٔ ۴۸۳ – هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست
هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست بدانک خصم دلست و مراقب تنهاست به چنگ و تنتن این تن نهادهای گوشی تن تو توده خاکست و دمدمه ش چو هواست هوای نفس تو همچون هوای...