غزل شمارهٔ ۳۲۲ – آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت
آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت بیدل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت آمدهام بهار خوش پیش تو ای درخت گل تا که کنار گیرمت خوش خوش و میفشانمت آمدهام که...
غزل شمارهٔ ۳۱۸ – علونا سماء الود من غیر سلم
علونا سماء الود من غیر سلم و هل یهتدی نحو السماء النوائب ایعلرا ظلام الکون نور و دادنا و قد جاوز الکونین هذا عجائب فان فارق الایام بین جسومنا فوالله ان القلب...
غزل شمارهٔ ۳۱۹ – امسی و اصبح بالجوی اتعذب
امسی و اصبح بالجوی اتعذب قلبی علی نار الهوی یتقلب ان کنت تهجرنی تهذبنی به انت النهی و بلاک لا اتهذب ما بال قلبک قد قسی فالی متی ابکی و مما قد جری اتعتب مما احب...
غزل شمارهٔ ۳۲۰ – ابشروا یا قوم هذا فتح باب
ابشروا یا قوم هذا فتح باب قد نجوتم من شتاب الاغتراب افرحوا قد جاء میقات الرضا من حبیب عندهام الکتاب قال لا تأسوا علی ما فاتکم اذ بدی بدر خروق اللحجاب ذا مناخ...
غزل شمارهٔ ۳۱۱ – زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب
زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب دست نگر پا نگر دست بزن پا بکوب مسخره باد گشت هر چه درختست و کشت و آنچ کشد سر ز باد خار بود خشک و چوب هر چه ز اجزای تو رو ننهد سر...
غزل شمارهٔ ۳۱۲ – به جان تو که مرو از میان کار مخسب
به جان تو که مرو از میان کار مخسب ز عمر یک شب کم گیر و زنده دار مخسب هزار شب تو برای هوای خود خفتی یکی شبی چه شود از برای یار مخسب برای یار لطیفی که شب...