غزل شمارهٔ ۳۰۳ – مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب عود را درسوز و بربط را بکوب این ننالد تا نکوبی بر رگش وان دگر در نفی و در سوزست خوب مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر خیز ای فراش فرش جان...
غزل شمارهٔ ۳۰۴ – هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟ ز اشک چشم و از جگرهای کباب پوستیام دور مانده من ز گوشت چون ننالم در فراق و در عذاب چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز زینِ من بشکست و...
غزل شمارهٔ ۳۰۵ – آواز داد اختر بس روشنست امشب
آواز داد اختر بس روشنست امشب گفتم ستارگان را مه با منست امشب بررو به بام بالا از بهر الصلا را گل چیدنست امشب می خوردنست امشب تا روز دلبر ما اندر برست چون دل...
غزل شمارهٔ ۲۹۴ – بریده شد از این جوی جهان آب
بریده شد از این جوی جهان آب بهارا بازگرد و وارسان آب از آن آبی که چشمه خضر و الیاس ندیدست و نبیند آن چنان آب زهی سرچشمهای کز فر جوشش بجوشد هر دمی از عین جان...
غزل شمارهٔ ۲۹۵ – الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب مرا در سایهات ای کعبه جان به هر مسجد ز خورشیدست محراب غلط گفتم که اندر مسجد ما برون در بود خورشید...
غزل شمارهٔ ۲۹۶ – مخسب ای یار مهمان دار امشب
مخسب ای یار مهمان دار امشب که تو روحی و ما بیمار امشب برون کن خواب را از چشم اسرار که تا پیدا شود اسرار امشب اگر تو مشترییی گرد مه گرد بگرد گنبد دوار امشب شکار...