غزل شمارهٔ ۲۹۳ – مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب ای سرو دو صد بستان آرام...
غزل شمارهٔ ۲۸۸ – یا کالمینا یا حاکمینا
یا کالمینا یا حاکمینا یا مالکینا لا تَظلَمونا یا ذَاالفَضائِل زهر الشَمائِل سِیفُ الدَلائِل لا تظلمونا یا نعم ساقی حلو التلاقی مر الفراقٖ لا تظلمونا فی القلب...
غزل شمارهٔ ۲۸۹ – یا مخجل البدر اشرقنا بلالا
یا مخجل البدر اشرقنا بلالا یا ساقی الروح اسکرنا بصهبا لا تبخلن و اوفر راحنا مددا حتی تنادم فی اخذ و اعطا دعنا ینافس فی الصهباء من سکر بالسکر یذهل عن وصف و اسما...
غزل شمارهٔ ۲۹۰ – بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب
بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب زنهار مخور با ما زنهار مخسب امشب امشب ز خود افزونیم در عشق دگرگونیم این بار ببین چونیم این بار مخسب امشب ای طوق هوای تو اندر...
غزل شمارهٔ ۲۸۷ – ورد البشیر مبشرا ببشاره
ورد البشیر مبشرا ببشاره احیی الفؤاد عشیه بورودها فکان ارضا نورت بربیعها فکان شمسا اشرقت بخدودها یا طاعنی فی صبوتی و تهتکی انظر الی نار الهوی و...
غزل شمارهٔ ۲۸۶ – یا من بنا قصر الکمال مشیدا
یا من بنا قصر الکمال مشیدا لا زال سعدا بالسعود مؤیدا هز القلوب و ردها بصدوده فغدا دماء العاشقین مبددا یا ساکنین محال العشق فی قلق تظنون ان العشق یترککم سدا لا...