غزل شمارهٔ ۱۴ ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابهای تا خود که داند آشنا گر سیلِ عالم پر شود، هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم، تا غم خورد مرغِ هوا...
غزل شمارهٔ ۱۳ ای باد بی آرام ما با گل بگو پیغام ما
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا ای گل ز اصل شکری تو با شکر لایقتری شکر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرینتر وفا...
غزل شمارهٔ ۱۲ ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغها ای بادِ نایِ خوش نفس ، عشّاق را فریادرس، ای پاکتر از جانِ جان ، آخر کجا بودی...
غزل شمارهٔ ۱۱ ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا هین زُهره را کالیوه کن زان نغمههای جانفزا دعوی خوبی کن بیا تا صد عدو و آشنا با چهرهای چون زعفران با چشم تر آید گوا غم...
غزل شمارهٔ ۱۰ مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا مهمان صاحبدولتم که دولتش پاینده با بر خوان شیران یک شبی بوزینهای همراه شد استیزهرو گر نیستی او از کجا شیر از کجا بنگر...
غزل شمارهٔ ۹ من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا
من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا آن جام جان افزای را، برریز بر جان ساقیا بر دست من نِه جام جان، ای دستگیر عاشقان دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا...