غزل شمارهٔ ۲۷۳۱ – بشنیده بدم که جان جانی
بشنیده بدم که جان جانی آنی و هزار همچنانی از خلق نشان تو شنیدم کفو تو نبود آن نشانی الحمد شدم ز حمد گفتن تا بوک بدان لبم بخوانی جان دید کسی بدین لطیفی کس دید...
غزل شمارهٔ ۲۷۳۲ – ای ساقی باده معانی
ای ساقی باده معانی درده تو شراب ارغوانی زان باده پیر تلخ پاسخ بفزای حلاوت جوانی در بزم سرای شاه جانان نظاره شاهدان جانی جانها بینی چو روز روشن از لذت عشرت...
غزل شمارهٔ ۲۷۳۶ – چون سوی برادری بپویی
چون سوی برادری بپویی باید که نخست رو بشویی در سر ز خمارت ار صداعی است تصدیع برادران نجویی یا بوی بغل ز خود برانی یا ترک کنار دوست گویی در سور مهی بنفشه مویی کی...
غزل شمارهٔ ۲۷۳۷ – مجلس چو چراغ و تو چو آبی
مجلس چو چراغ و تو چو آبی وز آب چراغ را خرابی خورشید بتافتهست بر جمع رو تو ز میان که چون سحابی بر خوان منشین که نیک خامی کو بوی کباب اگر کبابی در پیش شدی که...
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸ – من پار بخوردهام شرابی
من پار بخوردهام شرابی امسال چه مستم و خرابی من پار ز آتشی گذشتم امسال چرا شدم کبابی من تشنه به آب جوی رفتم ماهی دیدم میان آبی شیران همه ماهتاب جویند من شیرم و...
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳ – ز مهجوران نمیجویی نشانی
ز مهجوران نمیجویی نشانی کجا رفت آن وفا و مهربانی در این خشکی هجران ماهیانند بیا ای آب بحر زندگانی برون آب ماهی چند ماند چه گویم من نمیدانم تو دانی کی باشم من...