غزل شمارهٔ ۳۱۹۱ – کالی تَیشی آینو سوْای اَفَندی چَلَبی
کالی تَیشی آینو سوْای اَفَندی چَلَبی نیمشب بر بام مایی، تا کرا میطلبی گه سیهپوش و عصایی، که منم کالویروس گه عمامه و نیزه در کف که غریبم عربی چون عرب گردی،...
غزل شمارهٔ ۳۱۹۲ – لا یغرنک سد هوس عن رایی
لا یغرنک سد هوس عن رایی کم قصور هدمت من عوج الارآء اشتهی انصح لکن لسانی قفلت اننی انصح بالصمت علی الاخفاء این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست نه که در سایه و...
غزل شمارهٔ ۳۱۹۳ – غدرالعشق فزلت قدمی
غدرالعشق فزلت قدمی مزجالفرقة دمعی بدمی و حنیالقلب بما اورثنی ندما فی ندم فی ندم کرة الحجب وجودی و نی اسفا لیت وجودی عدمی و سقیالصب و قد اسکرنی شرب القلب و...
غزل شمارهٔ ۳۱۹۴ – وقتت خوش ای حبیبی، بشنو به حق یاری
وقتت خوش ای حبیبی، بشنو به حق یاری ارحم حنین قلبی لا تسع فی ضراری دل را مکن چو خاره، مگزین ز ما کناره یا منیة الفاد، دار ولا تمار ساقی خاص روحی، در ده می صبوحی...
غزل شمارهٔ ۳۱۹۵ – درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی
درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی بد نام عشق جان شو، اینست نیکنامی پرذوق، چون صراحی بنشین، اگر نشینی کن کالقدح مذیقا للقوم فیالقیام عقل تو پایبندی، عشق تو...
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶ – بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی
بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی چون گذری بر سر کویش، پای نکو نه که نلغزی حدثنی صاحب قلبی، طهر لی جلدة کلبی اضحکنی نور فوادی، اسکرنی شربة ربی وز در...