غزل شمارهٔ ۳۱۸۳ – ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی
ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی خرخاشی، آشوبی، جانها را مطلوبی جان جان مایی، معنی اسمایی هستی اشیایی سر فتنهٔ غوغایی چون جامی در خوردم، برخیزم، برگردم از...
غزل شمارهٔ ۳۱۸۴ – کسی کو را بود خلق خدایی
کسی کو را بود خلق خدایی ازو یابند جانهای بقایی به روزی پنج نوبت بر در او همی کوبند کوس کبریایی اگر افتد بدین سو بانگ آن کوس بیابند جملگان از خود رهایی زمین خود...
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵ – عزیزی و کریم و لطف داری
عزیزی و کریم و لطف داری ولیکن دور شو، چون هوشیاری نشاید عاشقان را یار هشیار ز هشیاران نیاید هیچ یاری مرا یکدم چو ساقی کم دهد می بگیرم دامن او را به زاری...
غزل شمارهٔ ۳۱۸۶ – بگو ای تازه رو، کم کن ملولی
بگو ای تازه رو، کم کن ملولی که تو رو تازه از اصل اصولی خیالی گول گیری گر بیاید چنین داند که تو مغرور و گولی به زخم سیلیش از دل برون کن که تا عبرت بگیرد هر...
غزل شمارهٔ ۳۱۸۷ – اتیالنیروز مسرورالجنان
اتیالنیروز مسرورالجنان یحاکی لطفه لطفالجنان بهار از پردهٔ غم جست بیرون به کف بر، جامهای شادمانی سقوا من نهره روضالامالی خذوا من خمره کاسالامانی هوا شد...
غزل شمارهٔ ۳۲۰۲ – هذا سیدی، هذا سندی
هذا سیدی، هذا سندی هذا سکنی، هذا مددی هذا کنفی، هذا عمدی هذا ازلی، هذا ابدی یا من وجهه، ضعف القمر یا من قده صعفالشجر یا من زارنی، وقتالسحر یا من عشقه نور...