غزل شمارهٔ ۳۲۰۳ – طیبالله عیشکم، لا اوحشالله من ابی
طیبالله عیشکم، لا اوحشالله من ابی لست انسی احبتی، والجفا لیس مذهبی سایه بر بندگان فکن، که تو مهتاب هر شبی سخنی گو، خمش مکن، که به غایت شکر لبی ما تسلیت عنکم،...
غزل شمارهٔ ۳۲۰۴ – یا ملک المبعث والمحشر
یا ملک المبعث والمحشر لیس سوی صدرک من مصدر سر نبری ای سر، اگر سر بری آن ز خری دان که تو سر واخری مقلة عینی لک یا ناظری نظرة قلبی لک یا منظری همچو پری، باش ز...
غزل شمارهٔ ۳۰۲۱ – شیردلا صد هزار شیردلی کردهای
شیردلا صد هزار شیردلی کردهای در کرم از آفتاب نیز سبق بردهای چشم ببند و بکن بار دگر رحمتی بشکن سوگند را گر به خدا خوردهای بنگر کاین دشمنان دستزنان گشتهاند...
غزل شمارهٔ ۳۰۲۷ – نیست عجب صف زده پیش سلیمان پری
نیست عجب صف زده پیش سلیمان پری صف سلیمان نگر پیش رخ آن پری آن پریی کز رخش گشت بشر چون ملک یافت فراغت ز رنج وز غم درمان پری تربیت آن پری چشم بشر باز کرد یافته...
غزل شمارهٔ ۳۰۱۷ – لاله ستانست از عکس تو هر شورهای
لاله ستانست از عکس تو هر شورهای عکس لبت شهد ساخت تلخی هر غورهای مصحف عشق تو را دوش بخواندم به خواب آه که چه دیوانه شد جان من از سورهای مشکل هر دو جهان آه چه...
غزل شمارهٔ ۳۰۲۲ – گفت مرا آن طبیب: «رَو، تُرُشی خوردهای»
گفت مرا آن طبیب: «رَو، تُرُشی خوردهای» گفتم: «نی» گفت: «نک، رنگ تُرُش کردهای دل چو سیاهی دهد، رنگْ گواهی دهد عکس برون میزند، گرچه تو در پردهای خاک تو گر آب...