غزل شمارهٔ ۱۱۶ ای سخت گرفته جادوی را
ای سخت گرفته جادوی را شیری بنموده آهوی را از سحر تو احولست دیده در دیده نهادهای دوی را بنمودهای از ترنج آلو کی یافت ترنج آلوی را سحر تو نمود بره را گرگ...
غزل شمارهٔ ۱۱۵ ای جان و قوام جمله جانها
ای جان و قوام جمله جانها پر بخش و روان کن روانها با تو ز زیان چه باک داریم ای سودکن همه زیانها فریاد ز تیرهای غمزه وز ابروهای چون کمانها در لعل بتان شکر...
غزل شمارهٔ ۱۱۴ اندر دل ما توی نگارا
اندر دل ما توی نگارا غیر تو کلوخ و سنگ خارا هر عاشق شاهدی گزیدست ما جز تو ندیدهایم یارا گر غیر تو ماه باشد ای جان بر غیر تو نیست رشک ما را ای خلق حدیث او...
غزل شمارهٔ ۱۱۳ ای مطرب دل برای یاری را
ای مطرب دل برای یاری را در پرده زیر گوی زاری را رو در چمن و به روی گل بنگر همدم شو بلبل بهاری را دانی چه حیاتها و مستیهاست در مجلس عشق جان سپاری را چون دولت...
غزل شمارهٔ ۱۱۲ ز روی تست عید آثار ما را
ز روی تست عید آثار ما را بیا ای عید و عیدی آر ما را تو جان عید و از روی تو جانا هزاران عید در اسرار ما را چو ما در نیستی سر درکشیدیم نگیرد غصه دستار ما را چو...
غزل شمارهٔ ۱۱۱ برای تو فدا کردیم جانها
برای تو فدا کردیم جانها کشیده بهر تو زخم زبانها شنیده طعنههای همچو آتش رسیده تیر کاری زان کمانها اگر دل را برون آریم پیشت ببخشایی بر آن پرخون نشانها اگر...