غزل شمارهٔ ۵۰ ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا بر من خسته کردهای روی گران چرا چرا بر دل من که جای تست کارگه وفای تست هر نفسی همیزنی زخم سنان چرا چرا گوهر تو به گوهری برد...
غزل شمارهٔ ۴۹ با تو حیات و زندگی بیتو فنا و مردنا
با تو حیات و زندگی بیتو فنا و مردنا زانک تو آفتابی و بیتو بود فسردنا خلق بر این بساطها بر کف تو چو مهرهای هم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا گفت دمم چه...
غزل شمارهٔ ۴۸ ماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ما
ماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ما تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما جملهی ره چکیده...
غزل شمارهٔ ۳۳ می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا در مجلس...
غزل شمارهٔ ۴۷ ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا سجده کنند...
غزل شمارهٔ ۴۶ دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش را جوش نمود نوش را نور فزود دیده را گفت که ای نزار من خسته و...