غزل شمارهٔ ۳۰۰۴ – بزم و شراب لعل و خرابات و کافری
بزم و شراب لعل و خرابات و کافری مُلک قلندرست و قلندر از او بری گویی: “قلندرم من” و این دلپذیر نیست زیرا که آفریده نباشد قلندری تا کی عُطارِد از زحل...
غزل شمارهٔ ۳۰۰۵ – آن دل که گم شدهست هم از جان خویش جوی
آن دل که گم شدهست هم از جان خویش جوی آرام جان خویش ز جانان خویش جوی اندر شکر نیابی ذوق نبات غیب آن ذوق را هم از لب و دندان خویش جوی دو چشم را تو ناظر هر...
غزل شمارهٔ ۳۰۰۶ – سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری
سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری وصف قلندرست و قلندر از او بری گویی قلندرم من و این دل پذیر نیست زیرا که آفریده نباشد قلندری دام و دم قلندر بیچون بود مقیم خالیست...
غزل شمارهٔ ۳۰۰۷ – دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی
دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی اختر و گردون اختر و گردون برده ز زهره جام حبیبی جمله جانها جمله جانها بسته پر و پا بسته پر و پا همچو دل من همچو دل...
غزل شمارهٔ ۳۰۰۸ – خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی
خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی دل به دلم نه که تو گمشده را یافتی هم تو سلام علیک هم تو علیک السلام طبل خدایی بزن کاین ز خدا یافتی خواجه تو چونی بگو در بر آن ماه...
غزل شمارهٔ ۳۰۰۹ – آه که چه شیرین بتیست در تتق زرکشی
آه که چه شیرین بتیست در تتق زرکشی اه که چه میزیبدش بدخوی و سرکشی گاه چو مه میرود قاعده شب روی میکند از اختران شیوه لشکرکشی گاه ز غیرت رود از همه چشمی نهان...