غزل شمارهٔ ۲۶۱۴ – ما مینرویم ای جان زین خانه دگر جایی
ما مینرویم ای جان زین خانه دگر جایی یا رب چه خوش است این جا هر لحظه تماشایی هر گوشه یکی باغی هر کنج یکی لاغی بیولوله زاغی بیگرگ جگرخایی افکند خبر دشمن در...
غزل شمارهٔ ۲۶۱۵ – هم پهلوی خم سر نه، ای خواجهٔ هرجایی
هم پهلوی خم سر نه، ای خواجهٔ هرجایی پرهیز ز هشیاران وز مردم غوغایی هشیار به سگ ماند جز جنگ نمیداند تو جنس سگ کهفی از جنگ مبرایی سر بر در خمخانه زد آن سگ...
غزل شمارهٔ ۲۶۱۶ – من نیت آن کردم تا باشم سودایی
من نیت آن کردم تا باشم سودایی نیت ز کجا گنجد اندر دل شیدایی مجنونی من گشته سرمایه صد عاقل وین تلخی من گشته دریای شکرخایی زیر شجر طوبی دیدم صنمی خوبی بس فتنه و...
غزل شمارهٔ ۲۶۱۷ – عیسی چو توی جانا ای دولت ترسایی
عیسی چو توی جانا ای دولت ترسایی لاهوت ازل را از ناسوت تو بنمایی ایمان ز سر زلفت زنار عجب بندد کز کافر زلف خود یک پیچ تو بگشایی ای از پس صد پرده درتافته رخسارت...
غزل شمارهٔ ۲۶۱۸ – جانا نظری فرما چون جان نظرهایی
جانا نظری فرما چون جان نظرهایی چون گویم دل بردی چون عین دل مایی جانها همه پا کوبند آن لحظه که دل کوبی دل نیز شکر خاید آن دم که جگر خایی تن روح برافشاند چون...
غزل شمارهٔ ۲۵۸۹ – نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی
نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی تا صورت خاکی را در چرخ درآوردی ای آب چه میشویی وی باد چه میجویی ای رعد چه می غری وی چرخ چه میگردی ای عشق چه میخندی وی عقل چه...