غزل شمارهٔ ۲۵۹۰ – ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی دل بردی و جان بردی این جا چه رها کردی ای برده هوسها را بشکسته قفسها را مرغ دل ما خستی پس قصد هوا کردی گر قصد هوا کردی ور...
غزل شمارهٔ ۲۵۹۱ – ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی خورشید جهانی تو سلطان شهانی تو بیهوشی جانی تو گیرم که جفا کردی هم عاقبت ای سلطان بردی...
غزل شمارهٔ ۲۵۹۲ – ای صورت روحانی امروز چه آوردی
ای صورت روحانی امروز چه آوردی آورد نمیدانم دانم که مرا بردی ای گلشن نیکویی امروز چه خوش بویی بر شاخ کی خندیدی در باغ کی پروردی امروز عجب چیزی میافتی و...
غزل شمارهٔ ۲۵۹۳ – گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری
گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری ور صبح و سحر خواهی نک صبح و سحر باری ای یوسف کنعانی وی جان سلیمانی گر تاج و کمر خواهی نک تاج و کمر باری ای حمزه آهنگی وی...
غزل شمارهٔ ۲۵۹۴ – از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری
از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری در گور کجا گنجی چون نور خدا داری خوش باش کز آن گوهر عالم همه شد چون زر ماننده آن دلبر بنما که کجا داری در عشق نشسته تن در...
غزل شمارهٔ ۲۵۹۵ – امشب پریان را من تا روز به دلداری
امشب پریان را من تا روز به دلداری در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری من شیوه پریان را آموختهام شبها وقت حشرانگیزی در چالش و میخواری جنی پنهان باشد در ستر و...