غزل شمارهٔ ۲۵۴۴ – شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی
شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی چو اشتر را ندید از غم بخفت اندر کنار ره دلش از حسرت اشتر میان صد پریشانی در آخر چون...
غزل شمارهٔ ۲۵۳۲ – کی افسون خواند در گوشت که ابرو پر گره داری؟!
کی افسون خواند در گوشت که ابرو پر گره داری؟! نگفتم: «با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟! یکی پر زهر افسونی فرو خواند به گوش تو ز صحن سینهٔ پر غم دهد پیغام...
غزل شمارهٔ ۲۵۳۴ – مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری
مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری اگر مه را جفا گویم بجنبان سر بگو آری مرا بر تخت خود بنشان دوزانو پیش من بنشین مرا سلطان کن و میدو به پیشم چون سلحداری...
غزل شمارهٔ ۲۵۳۳ – برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری
برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری کبوترهای دلها را توی شاهین اشکاری بود جانهای پابسته شوند از بند تن رسته بود دلهای افسرده ز حر تو شود جاری بسی اشکوفه و...
غزل شمارهٔ ۲۵۴۲ – بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغاپوسی
بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغاپوسی بزن ای باد بر زلفش که ای زیبا اغاپوسی گر اینجایی گر آنجایی وگر آیی وگر نایی همه قندی و حلوایی زهی حلوا اغاپوسی ملامت نشنوم...
غزل شمارهٔ ۲۵۴۱ – الا ای جان جان جان چو میبینی چه میپرسی
الا ای جان جان جان چو میبینی چه میپرسی الا ای کان کان کان چو با مایی چه میترسی ز لا و لم مسلم شو به هر سو کت کشم میرو به قدوست کشم آخر که خانه زاده قدسی چه...