غزل شمارهٔ ۲۴۰۹ – که بوده است تو را دوش یار و همخوابه
که بوده است تو را دوش یار و همخوابه که از خوی تو پر از مشک گشت گرمابه چو شانه سنگ ز عشق تو شاخ شاخ شدهست پریت خوانده به حمام و کردهات لابه چو شانه زلف تو را...
غزل شمارهٔ ۲۴۱۰ – مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته
مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته که شرم بادت از آن زلفهای آشفته از این سپس منم و شب روی و حلقه یار شب دراز و تب و رازهای ناگفته برون پرده درند آن بتان و...
غزل شمارهٔ ۲۴۱۱ – دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده
دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده زهی مبارک و زیبا به فال در دیده به بوی وصل دو دیده خراب و مست شدهست چگونه باشد یا رب وصال در دیده چو دیده بیشه آن شیرمست من...
غزل شمارهٔ ۲۴۰۲ – باده بده ساقیا عشوه و بادم مده
باده بده ساقیا عشوه و بادم مده وز غم فردا و دی هیچ به یادم مده باده از آن خم مِه پر کن و پیشم بنه گر نگشایم گره هیچ گشادم مده چون گذرد می ز سر گویم ای خوش پسر...
غزل شمارهٔ ۲۴۰۳ – ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده
ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده ز آنک بدادی نخست هیچ جز آنم مده شهره نگارم ز تو عیش و قرارم ز تو جان بهارم ز تو رسم خزانم مده جان چو توی بیشکی پیش تو جان جانکی...
غزل شمارهٔ ۲۴۰۴ – ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره
ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره تا چه زند زهره از آینه و جندره پیش تو افتاده ماه بر ره سودای عشق ریخته گلگونهاش یاوه شده قنجره پنجرهای شد سماع سوی گلستان تو...