غزل شمارهٔ ۲۴۰۵ – ای همه منزل شده از تو ره بیرهه
ای همه منزل شده از تو ره بیرهه بیقدمی رقص بین بیدهنی قهقهه از سر پستان عشق چونک دمی شیر یافت قامت سروی گرفت کودکک یک مهه روی ببینید روی بهر خدا عاشقان گرچه...
غزل شمارهٔ ۲۴۰۶ – ایا دلی چو صبا ذوق صبحها دیده
ایا دلی چو صبا ذوق صبحها دیده ز دیده مست شدی یا ز ذوق نادیده گهی به بحر تحیر گهی به دامن کوه کمر ببسته و در کوه کهربا دیده ورای دیده و دل صد دریچه بگشاده برون...
غزل شمارهٔ ۲۴۰۷ – زهی لواء و علم لا اله الا الله
زهی لواء و علم لا اله الا الله که زد بر اوج قدم لا اله الا الله چگونه گرد برآورد شاه موسی وار ز بحر هست و عدم لا اله الا الله ستادهاند صفات صفا ز خجلت او به...
غزل شمارهٔ ۲۴۰۸ – چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه
چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه ز ذره ذره شنو لا اله الا الله چه جای ذره که چون آفتاب جان آمد ز آفتاب ربودند خود قبا و کلاه ز آب و گل چو برآمد مه دل آدم وار صد...
غزل شمارهٔ ۲۳۹۴ – از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله
از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله افکند در سر من آنچ از سرم برآرد نو کرد عشق ما را باده هزارساله میگشت دین و کیشم من مست وقت...
غزل شمارهٔ ۲۳۹۵ – دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه
دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه برداشته ربابی میزد یکی ترانه با زخمه چو آتش میزد ترانه خوش مست و خراب و دلکش از باده مغانه در پرده عراقی میزد به نام ساقی...