غزل شمارهٔ ۲۳۴۹ – ای دیده راست راست دیده
ای دیده راست راست دیده چون دیده تو کجاست دیده آن قطره بیوفا چه دیدهست بحر گهر وفاست دیده اجری خور توتیا چه بیند اجری ده توتیاست دیده ای آنک ز روز و شب برونی...
غزل شمارهٔ ۲۳۵۰ – آمد مه و لشکر ستاره
آمد مه و لشکر ستاره خورشید گریخت یک سواره آن مه که ز روز و شب برون است کو چشم که تا کند نظاره چشمی که مناره را نبیند چون بیند مرغ بر مناره ابر دل ما ز عشق این...
غزل شمارهٔ ۲۳۵۱ – دیدی که چه کرد آن یگانه
دیدی که چه کرد آن یگانه برساخت پریر یک بهانه ما را و تو را کجا فرستاد او ماند و دو سه پری خانه ما را بفریفت ما چه باشیم با آن حرکات ساحرانه آن سلسله کو به دست...
غزل شمارهٔ ۲۳۴۲ – خدایا مطربان را انگبین ده
خدایا مطربان را انگبین ده برای ضرب دست آهنین ده چو دست و پای وقف عشق کردند تو همشان دست و پای راستین ده چو پر کردند گوش ما ز پیغام توشان صد چشم بخت شاه بین ده...
غزل شمارهٔ ۲۳۴۳ – ایا خورشید بر گردون سواره
ایا خورشید بر گردون سواره به حیله کرده خود را چون ستاره گهی باشی چو دل اندر میانه گهی آیی نشینی بر کناره گهی از دور دور استاده باشی که من مرد غریبم در نظاره...
غزل شمارهٔ ۲۳۴۴ – مبارک باد آمد ماه روزه
مبارک باد آمد ماه روزه رهت خوش باد ای همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه نظر کردم کلاه از سر بیفتاد سرم را مست کرد آن شاه روزه...