غزل شمارهٔ ۲۲۷۵ – امروز مستان را نگر در مست ما آویخته
امروز مستان را نگر در مست ما آویخته افکنده عقل و عافیت و اندر بلا آویخته گفتم که ای مستان جان میخورده از دستان جان ای صد هزاران جان و دل اندر شما آویخته گفتند...
غزل شمارهٔ ۲۲۷۶ – ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته
ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته ای انجم و چرخ و فلک اندر هوا پا کوفته تا گاو و ماهی زیر این هفتم زمین خرم شده هر برج تا گاو و سمک اندر علا پا کوفته انگور...
غزل شمارهٔ ۲۲۶۸ – یا عاشقین المقصد سیحوا الی ما ترشدوا
یا عاشقین المقصد سیحوا الی ما ترشدوا و استفتشوا من یسعد یلقون این السید العشق نور مرتفع و السر نعم المکترع نهر الهوی لا ینقطع نار الهوی لا تخمد لا عشق الا...
غزل شمارهٔ ۲۲۶۹ – الا یا ساقیا انی لظمن و مشتاق
الا یا ساقیا انی لظمن و مشتاق ادر کأسا و لا تنکر فان القوم قد ذاقوا اذا ما شئت اسراری ادر کأسا من النار فاسکرنی و سائلنی الی من انت مشتاق اضاء العشق مصباحا...
غزل شمارهٔ ۲۲۶۴ – بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو
بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو نیپو سر کینیکا چونم من و چونی تو یا نعم صباح ای جان مستند همه رندان تا شب همگان عریان با یار در آب جو یا قوم اتیناکم فی الحب...
غزل شمارهٔ ۲۲۶۵ – الیوم من الوصل نسیم و سعود
الیوم من الوصل نسیم و سعود الیوم اری الحب علی العهد فعودوا رفتهست رقیب و بر آن یار نبود او بیزحمت دشمن دم عشاق شنود او یا قلب ابشرک به وصل و رحیق ما فاتک من...