غزل شمارهٔ ۲۲۶۲ – پرده بگردان و بزن ساز نو
پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو تازه و خندان نشود گوش و هوش تا ز خرد درنرسد راز نو این بکند زهره که چون ماه دید او بزند چنگ طرب ساز نو خیز...
غزل شمارهٔ ۲۲۶۳ – یا قمرا لوعه للقمرین سکن
یا قمرا لوعه للقمرین سکن حلت علی حریمهم فی خطر لیمنوا یا شجرا غصونه فوق سماء وهمنا هز هز فی قلوبنا مرحمه لنجتنوا هر کی تو گردنش زدی گشت درازگردن او خرمن هر کی...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۴ – دل من دل من دل من بر تو
دل من دل من دل من بر تو رخ تو رخ تو رخ بافر تو صنما صنما اگر جان طلبی بدهم بدهم به جان و سر تو کف تو کف تو کف رحمت تو لب تو لب تو لب شکر تو دم تو دم تو دم جان...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۵ – بنشسته به گوشهای دو سه مست ترانه گو
بنشسته به گوشهای دو سه مست ترانه گو ز دل و جان لطیفتر شده مهمان عنده ز طرب چون حشر شود سرشان مستتر شود فتد از جنگ و عربده سر مستان میان کو ز اشارات روحشان ز...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۶ – به قرار تو او رسد که بود بیقرار تو
به قرار تو او رسد که بود بیقرار تو که به گلزار تو رسد دل خسته به خار تو گل و سوسن از آن تو همه گلشن از آن تو تلفش از خزان تو طربش از بهار تو ز زمین تا به...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۷ – قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو
قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو خردم راه گم کند ز فراق گران تو کی بود همنشین تو کی بیابد گزین تو کی رهد از کمین تو کی کشد خود کمان تو رخم از عشق همچو زر ز تو...