غزل شمارهٔ ۲۲۴۸ – من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او
من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او که مست و بیخودم از چاشنی محنت او اگر چو چنگ بزارم از او شکایت نیست که همچو چنگم من بر کنار رحمت او ز من نباشد اگر پردهای...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۹ – به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو
به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو چو اشتهای سماعت بود بگهتر گو چو من ز خواب سر و پای خویش گم کردم تو گوش من بگشایی که قصه از سر گو چو روی روز نهان شد به زیر...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۰ – هزار بار کشیدهست عشقِ کافرخو
هزار بار کشیدهست عشقِ کافرخو شبم ز بام به حجره، ز حجره تا سر کو شب آن چنان به گاه آمده که هی برخیز گرفته گوش مرا سخت همچو گوش سبو ز هرچه پُر کندم، من سبوی...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۱ – چو از سر بگیرم بود سرور او
چو از سر بگیرم بود سرور او چو من دل بجویم بود دلبر او چو من صلح جویم شفیع او بود چو در جنگ آیم بود خنجر او چو در مجلس آیم شراب است و نقل چو در گلشن آیم بود...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۲ – بیدل شدهام بهر دل تو
بیدل شدهام بهر دل تو ساکن شدهام در منزل تو صرفه چه کنم در معدن تو زر را چه کنم با حاصل تو شد جمله جهان سبز از دم تو قبله دل و جان هر قابل تو شد عقل و خرد...
غزل شمارهٔ ۲۲۵۳ – نور دل ما روی خوش تو
نور دل ما روی خوش تو بال و پر ما خوی خوش تو عید و عرفه خندیدن تو مشک و گل ما بوی خوش تو ای طالع ما قرص مه تو سایه گه ما موی خوش تو سجده گه ما خاک در تو جولانگه...