غزل شمارهٔ ۲۲۴۵ – مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگو
مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگو ما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگو ای شه و سلطان ما ای طربستان ما در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو نرگس خمار او ای که خدا یار او دوش ز...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۶ – ای سر مردان برگو برگو
ای سر مردان برگو برگو وی شه میدان برگو برگو ای مه باقی وی شه ساقی جان سخن دان برگو برگو قبله جمعی شعله شمعی قصه ایشان برگو برگو ای همه دستان ساقی مستان راز...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۷ – مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو
مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو در آن بهشت و گلستان و سبزه زار بجو چو سایه خسپم و کاهل مرا اگر جویی به زیر سایه آن سرو پایدار بجو چو خواهیم که ببینی خراب و غرق...
غزل شمارهٔ ۲۲۳۸ – ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو
ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو پرهیز من ز چیست ز تو یار شرم تو گلشن ز رنگ روی تو صد رنگ ریختهست چون گل چرا دمید ز رخسار شرم تو من صد هزار خرقه ز سودا بدوختم...
غزل شمارهٔ ۲۲۳۹ – رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو
رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو گفتند خواجه عاشق و مست است و کو به کو گفتم فریضه دارم آخر نشان دهید من دوستدار خواجهام آخر نیم عدو گفتند خواجه عاشق آن...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۰ – ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو
ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو زین سو نظر مکن که از آن جاست آرزو تردامنم مبین که از آن بحر تر شدم گر گوهری ببین که چه دریاست آرزو شست حق است آرزو و روح ماهی است...