غزل شمارهٔ ۲۲۴۱ – هان ای جمال دلبر ای شاد وقت تو
هان ای جمال دلبر ای شاد وقت تو ما با تو بس خوشیم که خوش باد وقت تو نیکو است حال ما که نکو باد حال تو خوش باد دور چرخ کز او زاد وقت تو جان و سر تو یار که اندر...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۲ – تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو
تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو اه که چه سوز افکند در دل گل نار تو دود دل لالهها ز آتش جان رنگ تو پشت بنفشه به خم از کشش بار تو غنچه گلزار جان روی تو را یاد...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۳ – آینه جان شده چهره تابان تو
آینه جان شده چهره تابان تو هر دو یکی بودهایم جان من و جان تو ماه تمام درست خانه دل آن توست عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو روح ز روز الست بود ز روی تو مست...
غزل شمارهٔ ۲۲۴۴ – سیر نیم سیر نی از لب خندان تو
سیر نیم سیر نی از لب خندان تو ای که هزار آفرین بر لب و دندان تو هیچ کسی سیر شد ای پسر از جان خویش جان منی چون یکی است جان من و جان تو تشنه و مستسقیم مرگ و...
غزل شمارهٔ ۲۲۳۷ – این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبو
این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبو یا کینه را نهفتن یا عفو و حسن خو یا آنک ماجرا نکنی به هر فرصتی یا برکنی ز خویش تو آن کین تو به تو از یار بد چه رنجی از نقص خود...
غزل شمارهٔ ۲۲۳۱ – میدوید از هر طرف در جست و جو
میدوید از هر طرف در جست و جو چشم پرخون تیغ در کف عشق او دوش خفته خلق اندر خواب خوش او به قصد جان عاشق سو به سو گاه چون مه تافته بر بامها گاه چون باد صبا او...