غزل شمارهٔ ۲۲۲۹ – ای غذای جان مستم نام تو
ای غذای جان مستم نام تو چشم و عقلم روشن از ایام تو شش جهت از روی من شد همچو زر تا بدیدم سیم هفت اندام تو گفته بودی کز توام بگرفت دل من نخواهم در جهان جز کام تو...
غزل شمارهٔ ۲۲۳۰ – صوفیانیم آمده در کوی تو
صوفیانیم آمده در کوی تو شیء لله از جمال روی تو از عطش ابریقها آوردهایم کاب خوبی نیست جز در جوی تو هابده چیزی به درویشان خویش ای همیشه لطف و رحمت خوی تو حسن...
غزل شمارهٔ ۲۲۲۷ – مطربا اسرار ما را بازگو
مطربا اسرار ما را بازگو قصههای جان فزا را بازگو ما دهان بربستهایم امروز از او تو حدیث دلگشا را بازگو من گران گوشم بنه رخ بر رخم وعده آن خوش لقا را بازگو...
غزل شمارهٔ ۲۲۱۹ – من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت...
غزل شمارهٔ ۲۲۲۰ – هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو
هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو هله ای ماه که نغزت رخ و رخسار مرو در همه روی زمین چشم و دل باز که راست مکن آزار مکن جانب اغیار مرو مبر از یار مبر خانه اسرار...
غزل شمارهٔ ۲۲۲۱ – سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او
سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او دل کی باشد که نگردد همگی آتش از او گرد آن حوض همیگردی و عاشق شدهای چون شدی غرق شکر رو همه تن میچش از او چون سبوی تو...