غزل شمارهٔ ۲۲۱۳ – خنک آن جان که رود مست و خرامان بر او
خنک آن جان که رود مست و خرامان بر او برهد از خر تن در سفر مصدر او خلع نعلین کند وز خود و دنیا بجهد همچو موسی قدم صدق زند بر در او همچو جرجیس شود کشته عشقش صد...
غزل شمارهٔ ۲۲۱۴ – خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات آن زمانی که درآییم به بستان من و تو اختران فلک...
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ – گر رَود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو
گر رَود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو آفتاب و فلک اندر کَنَف سایه توست گر رود این فلک و اختر تابان تو مرو ای که دُرد سخنت...
غزل شمارهٔ ۲۲۱۶ – تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو
تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو بهر آرام دلم نام دلارام بگو پرده من مدران و در احسان بگشا شیشه دل مشکن قصه آن جام بگو ور در لطف ببستی در اومید مبند بر سر بام...
غزل شمارهٔ ۲۲۱۷ – چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو
چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو درد بیحد بنگر بهر خدا هیچ مگو دل پرخون بنگر چشم چو جیحون بنگر هر چه بینی بگذر چون و چرا هیچ مگو دی خیال تو بیامد به در خانه دل...
غزل شمارهٔ ۲۲۰۸ – ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو
ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو خواه رومی خواه تازی من نخواهم غیر تو از جمال و از کمال و لطف مخدومی بگو هم بسوزی هم بسازی هم...