غزل شمارهٔ ۲۱۷۳ – چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو
چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو هین نوبت دل میزن باری من و باری تو در وحدت مشتاقی ما جمله یکی باشیم اما چو به گفت آییم یاری من و یاری تو چون احمد و بوبکریم در...
غزل شمارهٔ ۲۱۷۴ – ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو
ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو از جغد چه اندیشی چون جان همایی تو بخرام چنین نازان در حلقه جانبازان ای رفته برون از جا آخر به کجایی تو دادهست ز کان تو لعل تو...
غزل شمارهٔ ۲۱۷۵ – در خشکی ما بنگر وآن پرده تر برگو
در خشکی ما بنگر وآن پرده تر برگو چشم تر ما را بین ای نور بصر برگو جمع شکران را بین در ما نگران را بین شیرین نظران را بین هین شرح شکر برگو امروز چنان مستی کز...
غزل شمارهٔ ۲۱۷۶ – آن دلبر عیار جگرخواره ما کو
آن دلبر عیار جگرخواره ما کو آن خسرو شیرین شکرپاره ما کو بیصورت او مجلس ما را نمکی نیست آن پرنمک و پرفن و عیاره ما کو باریک شدهست از غم او ماه فلک نیز آن زهره...
غزل شمارهٔ ۲۱۷۷ – خزان عاشقان را نوبهار او
خزان عاشقان را نوبهار او روان ره روان را افتخار او همه گردن کشان شیردل را کشیده سوی خود بیاختیار او قطار شیر میبینم چو اشتر به بینیشان درآورده مهار او مهارش...
غزل شمارهٔ ۲۱۶۸ – نمیگفتی مرا روزی که ما را یار غاری تو
نمیگفتی مرا روزی که ما را یار غاری تو درون باغ عشق ما درخت پایداری تو ایا شیر خدا آخر بفرمودی به صید اندر که خه مر آهوی ما را چو آهو خوش شکاری تو شکفته داشتی...