غزل شمارهٔ ۲۰۹۳ – تازه شد از او باغ و بر من
تازه شد از او باغ و بر من شاخ گل من نیلوفر من گشته است روان در جوی وفا آب حیوان از کوثر من ای روی خوشت دین و دل من ای بوی خوشت پیغامبر من هر لحظه مرا در پیش...
غزل شمارهٔ ۲۰۹۴ – یک قوصره پر دارم ز سخن
یک قوصره پر دارم ز سخن جان میشنود تو گوش مکن دربند خودی زین سیر شدی گیری سر خود ای بیسر و بن چون مستمعان جمله بروند گویم غم نو با یار کهن کی سیر شود ماهی ز...
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵ – با من صنما دل یک دله کن
با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن مجنون شدهام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن سی پاره به کف در چله شدی سی پاره منم ترک چله کن مجهول مرو با...
غزل شمارهٔ ۲۰۹۶ – گر تنگ بدی این سینه من
گر تنگ بدی این سینه من روشن نشدی آیینه من ای خار گلی از روضه من دوزخ تبشی از کینه من خورشید جهان دارد اثری از کر و فر دوشینه من آن کوه احد پشمین شدهست از رشک...
غزل شمارهٔ ۲۰۹۷ – چون دل جانا بنشین بنشین
چون دل جانا بنشین بنشین چون جان بیجا بنشین بنشین بلکا دلکا کم کن یغما ای خوش سیما بنشین بنشین عمری گشتی همچون کشتی اندر دریا بنشین بنشین افلاطونی جالینوسی...
غزل شمارهٔ ۲۰۸۹ – تنت زین جهان است و دل زان جهان
تنت زین جهان است و دل زان جهان هوا یار این و خدا یار آن دل تو غریب و غم او غریب نیند از زمین و نه از آسمان اگر یار جانی و یار خرد رسیدی بیار و ببردی تو جان وگر...