غزل شمارهٔ ۲۰۱۸ – مرغ خانه با هما پروا مکن
مرغ خانه با هما پروا مکن پر نداری نیت صحرا مکن چون سمندر در دل آتش مرو ور مری، تو خویش را رسوا مکن درزیا، آهنگری کار تو نیست تو ندانی فعل، آتشها مکن اول از...
غزل شمارهٔ ۲۰۱۹ – ای ببرده دل تو قصد جان مکن
ای ببرده دل تو قصد جان مکن و آنچ من کردم تو جانا آن مکن بنگر اندر درد من گر صاف نیست درد خود مفرستم و درمان مکن داد ایمان داد زلف کافرت یک سر مویی ز کفر ایمان...
غزل شمارهٔ ۲۰۱۰ – بشنو از دل نکتههای بیسخن
بشنو از دل نکتههای بیسخن و آنچ اندر فهم ناید فهم کن در دل چون سنگ مردم آتشی است کو بسوزد پرده را از بیخ و بن چون بسوزد پرده دریابد تمام قصههای خضر و علم من...
غزل شمارهٔ ۲۰۱۱ – جان جانهایی تو جان را برشکن
جان جانهایی تو جان را برشکن کس توی دیگر کسان را برشکن گوهر باقی درآ در دیدهها سنگ بستان باقیان را برشکن ز آسمان حق بتاب ای آفتاب اختران آسمان را برشکن غیب...
غزل شمارهٔ ۲۰۱۲ – ای دلارام من و ای دل شکن
ای دلارام من و ای دل شکن وی کشیده خویش بیجرمی ز من از نظر رفتی ز دل بیرون نهای ز آنک تو شمعی و جان و دل لگن جان من جان تو جانت جان من هیچ کس دیدهست یک جان...
غزل شمارهٔ ۲۰۱۳ – ساقیا برخیز و می در جام کن
ساقیا برخیز و می در جام کن وز شراب عشق دل را دام کن نام رندی را بکن بر خود درست خویشتن را لاابالی نام کن چرخ گردنده تو را چون رام شد مرکب بیمرکبی را رام کن...