غزل شمارهٔ ۱۸۷۸ – من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون
من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون آن می کشدم زان سو وین می کشدم زین سون یک گوش به دست این یک گوش به دست آن این می کشدم بالا وان می کشدم هامون از دست کشاکش من...
غزل شمارهٔ ۱۸۷۹ – آرایش باغ آمد این روی چه روی است این
آرایش باغ آمد این روی چه روی است این مستی دماغ آمد این بوی چه بوی است این این خانه جنات است یا کوی خرابات است یا رب که چه خانهست این یا رب که چه کوی است این...
غزل شمارهٔ ۱۸۸۰ – در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین
در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین با زنگیکان امشب در عشرت جان بنشین خلقان همه خوش خفته عشاق درآشفته اسرار به هم گفته شاباش زهی آیین یاران بشوریده با جان...
غزل شمارهٔ ۱۸۸۱ – از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین
از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین ماننده کاریزی بیتیشه و بیمیتین دل روی سوی جان کرد کای عاشق و ای پردرد بر روزن دلبر رو در خانه خود منشین ای خواجه سودایی می...
غزل شمارهٔ ۱۸۸۲ – آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن
آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن ز آیینه ندیدهست او الا سیهی آهن از آب حیات تو دور است به ذات تو کز کبر برآید او بالا مثل روغن پای تو چو جان بوسد تا حشر...
غزل شمارهٔ ۱۸۸۳ – بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن
بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن بی او نتوان شستن بیاو نتوان خفتن ای حلقه زن این در در باز نتان کردن زیرا که تو هشیاری هر لحظه کشی گردن گردن ز طمع خیزد زر...