غزل شمارهٔ ۱۷۷۳ – بار دگر جانب یار آمدیم
بار دگر جانب یار آمدیم خیره نگر سوی نگار آمدیم بر سر و رو سجده کنان جمله راه تا سر آن گنج چو مار آمدیم نافهٔ آهو چو بزد بر دماغ دامْ گرفتیم و شکار آمدیم دامِ...
غزل شمارهٔ ۱۷۷۴ – ما به تماشای تو بازآمدیم
ما به تماشای تو بازآمدیم جانب دریای تو بازآمدیم سیل غمت خانهٔ دل را بِبُرد زود به صحرای تو بازآمدیم چون سَرِ ما مطبخ سودای توست بر سَرِ سودای تو بازآمدیم از...
غزل شمارهٔ ۱۷۷۵ – گر تو کنی روی ترش زحمت از این جا ببرم
گر تو کنی روی ترش زحمت از این جا ببرم گر تو میی من قدحم ور ترشی من کبرم عبس وجها سندی کان سناه مددی کل هوی یهویه ذاک جمیل و کرم زنده نباشد دل من گر به مهش دل...
غزل شمارهٔ ۱۷۷۶ – منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم
منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم دل و جان را ز تو دیدم دل و جان را به تو دادم کتب العشق بانی بهوی العاشق اعلم فالیه نتراجع و الیه نتحاکم چو شراب تو بنوشم...
غزل شمارهٔ ۱۷۶۳ – ما که باده ز دست یار خوریم
ما که باده ز دست یار خوریم کی چو اشتر گیاه و خار خوریم ایمنیم از خمار مرگ ایرا می باقی بیخمار خوریم جام مردان بیار تا کامروز بیمحابا و مردوار خوریم به دم...
غزل شمارهٔ ۱۷۶۴ – ناله بلبل بهار کنیم
ناله بلبل بهار کنیم تا بدان بلبلان شکار کنیم کار او ناز و کار ما لابه است گر ننالیم پس چه کار کنیم در گلستان رویم و گل چینیم بر سر عاشقان نثار کنیم اندرآییم...