غزل شمارهٔ ۱۷۶۵ – عاشق روی جان فزای توییم
عاشق روی جان فزای توییم رحمتی کن که در هوای توییم تو به رخسار آفتابی و مه ما همه ذره در هوای توییم تا تو زین پرده روی بنمایی منتظر بر در سرای توییم ای که ما در...
غزل شمارهٔ ۱۷۶۶ – خیز تا فتنهای برانگیزیم
خیز تا فتنهای برانگیزیم یک زمان از زمانه بگریزیم بر بساط نشاط بنشینیم همه از پیش خویش برخیزیم جز حریف ظریف نگزینیم با کسان خسان نیامیزیم غم بیهوده در جهان...
غزل شمارهٔ ۱۷۶۷ – تو چه دانی که ما چه مرغانیم
تو چه دانی که ما چه مرغانیم هر نفس زیر لب چه می خوانیم چون به دست آورد کسی ما را ما گهی گنج گاه ویرانیم چرخ از بهر ماست در گردش زان سبب همچو چرخ گردانیم کی...
غزل شمارهٔ ۱۷۶۸ – چند قبا بر قد دل دوختم
چند قبا بر قد دل دوختم چند چراغ خرد افروختم پیر فلک را که قراریش نیست گردش بس بوالعجب آموختم گنج کرم آمد مهمان من وام فقیران ز کرم توختم حاصل از این سه سخنم...
غزل شمارهٔ ۱۷۶۹ – ای دل صافی دم ثابت قدم
ای دل صافی دم ثابت قدم جئت لکی تنذر خیر الامم سر ننهی جز به اشارات دل بر ورق عشق ازل چون قلم از طرب باد تو و داد تو رقص کنانیم چو شقه علم رقص کنان خواجه کجا می...
غزل شمارهٔ ۱۷۵۷ – همتم شد بلند و تدبیرم
همتم شد بلند و تدبیرم جز به پیش تو من نمیمیرم تو دهانم گرفتهای که خموش تو دهان گیر و من جهان گیرم زان ز عالم ربودهام حلقه که به دست توست زنجیرم پیر ما را ز...