غزل شمارهٔ ۱۷۴۹ – گه چرخ زنان همچون فلکم
گه چرخ زنان همچون فلکم گه بال زنان همچون ملکم چرخم پی حق رقصم پی حق من زان ویم نی مشترکم چون دید مرا بخرید مرا آن کان نمک زان بانمکم شیر است یقین در بیشه جان...
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵ – به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام به من نگر که بدیدم هزار...
غزل شمارهٔ ۱۷۳۶ – به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم
به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم به گرد غصه و اندوه و بخت بد گردم چو نیم مست من از خواب برجهم به صبوح به گرد ساقی خود طالب مدد گردم به گرد لقمه معدود خلق...
غزل شمارهٔ ۱۷۳۷ – بیار باده که اندر خمار خمارم
بیار باده که اندر خمار خمارم خدا گرفت مرا زان چنین گرفتارم بیار جام شرابی که رشک خورشید است به جان عشق که از غیر عشق بیزارم بیار آنک اگر جان بخوانمش حیف است...
غزل شمارهٔ ۱۷۳۸ – به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم
به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم خوش است گوشه و یا گوشه گشتهای چون من به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم چو آب و روغن با...
غزل شمارهٔ ۱۷۳۹ – زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم
زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم چنانک گر شکم چنگ پر شود مثلا نه ناله آید از آن چنگ پر نه زیر و نه بم اگر ز روزه بسوزد دماغ و...