غزل شمارهٔ ۱۵۵۳ – ما صحبت همدگر گزینیم
ما صحبت همدگر گزینیم بر دامن همدگر نشینیم یاران همه پیشتر نشینید تا چهره همدگر ببینیم ما را ز درون موافقتهاست تا ظن نبری که ما همینیم این دم که نشستهایم با...
غزل شمارهٔ ۱۵۵۴ – چون ذره به رقص اندرآییم
چون ذره به رقص اندرآییم خورشید تو را مسخر آییم در هر سحری ز مشرق عشق همچون خورشید ما برآییم در خشک و تر جهان بتابیم نی خشک شویم و نی تر آییم بس ناله مسها...
غزل شمارهٔ ۱۵۵۵ – جز جانب دل به دل نیاییم
جز جانب دل به دل نیاییم یک لحظه برون دل نپاییم ماننده نای سربریده بیبرگ شدیم و بانواییم همچون جگر کباب عاشق جز آتش عشق را نشاییم ما ذره آفتاب عشقیم ای عشق...
غزل شمارهٔ ۱۵۵۶ – ای برده نماز من ز هنگام
ای برده نماز من ز هنگام هین وقت نماز شد بیارام ای خورده تو خون صد قلندر ای بر تو حلال خون بیاشام عشق تو و آنگهی سلامت ای دشمن ننگ و دشمن نام مستی تو وانگهی سر...
غزل شمارهٔ ۱۵۵۷ – یا رب توبه چرا شکستم
یا رب توبه چرا شکستم وز لقمه دهان چرا نبستم گر وسوسه کرد گرد پیچم در پیچش او چرا نشستم آخر دیدم به عقل موضع صد بار و هزار بار رستم از بندگی خدا ملولم زیرا که...
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸ – دانی کامروز از چه زردم
دانی کامروز از چه زردم ای تو همه شب حریف نردم در نرد دل از تو متهم شد کو مهره ربود از نبردم گفتم که دلا بیار مهره کز رفتن مهره من به دردم بگشاد دلم بغل که می...