غزل شمارهٔ ۱۴۱۰ – تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم برف بدم گداختم تا که مرا زمین بخورد تا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدم نیستم از روانها...
غزل شمارهٔ ۱۴۱۱ – گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم
گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم لابه بنده گوش کن گوش مخار ای صنم فوق فلک مکان تو جان و روان روان تو هل طربی که برکند بیخ خمار ای صنم این دو حریف دلستان باد...
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲ – بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم
بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم که سنگ خاره جان گیرد بپیوند خداوندم همیگفتم به گل روزی زهی خندان قلاوزی مرا گل گفت می دانی تو باری کز چه می خندم...
غزل شمارهٔ ۱۳۹۳ – مرده بُدم زنده شدم گریه بُدم خنده شدم
مرده بُدم زنده شدم گریه بُدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم دیدهیِ سیر است مرا جان دلیر است مرا زَهرهیِ شیر است مرا زُهره تابنده شدم گفت که...
غزل شمارهٔ ۱۳۹۴ – دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم
دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم عشوه مده عشوه مده عشوهی مستان نخرم وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیام یا بدهی یا ز دکانِ تو گروگان ببرم گر تو بهایی بنهی تا...
غزل شمارهٔ ۱۳۹۵ – مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم
مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم ریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنم تا همه جان ناز شود چونک طرب ساز شود تا سر خم باز شود گل ز سرش دور کنم چونک خلیلی بدهام عاشق...