غزل شمارهٔ ۱۳۶۷ – رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل
رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل کل قلب لهواه وجد الصبر یصل سنه الوصل قصیر عجل معتجل سنه الهجر طویل و مدید و ممل یملاء الکاس حبیبی و طبیبی و تذر فعلن مفتعلن او...
غزل شمارهٔ ۱۳۶۸ – عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
عمرک یا واحدا فی درجات الکمال قد نزل الهم بی یا سندی قم تعال یا فرحی مونسی یا قمر المجلس وجهک بدر تمام ریقک خمر حلال روحک بحر الوفا لونک لمع الصفا عمرک لو لا...
غزل شمارهٔ ۱۳۷۷ – ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم...
غزل شمارهٔ ۱۳۷۸ – ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم خورشید او را ذرهام این رقص از او آموختم ای مه نقاب روی او ای آب جان در جوی او بر رو دویدن سوی او زان آب جو آموختم گلشن...
غزل شمارهٔ ۱۳۷۹ – آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم
آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم در چشم مست من نگر کز کوی خمار آمدم سرمایه مستی منم هم دایه هستی منم بالا منم پستی منم چون چرخ دوار آمدم آنم کز آغاز آمدم با...
غزل شمارهٔ ۱۳۸۰ – دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم
دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم چندانک سیلی می زنی آن می نیفتد از سرم شاه کله دوز ابد بر فرق من از فرق خود شب پوش عشق خود نهد پاینده باشد لاجرم ور سر...