غزل شمارهٔ ۱۳۴۵ – تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل چون رسد نوبت خدمت نشوم هیچ خجل چو گه خدمت شه آید من میدانم گر ز آب و گلم ای دوست نیم پای به گل در نمازش چو خروسم سبک و وقت...
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶ – رفت عمرم در سر سودای دل
رفت عمرم در سر سودای دل وز غم دل نیستم پروای دل دل به قصد جان من برخاسته من نشسته تا چه باشد رای دل دل ز حلقه دین گریزد زانک هست حلقه زلفین خوبان جای دل گرد او...
غزل شمارهٔ ۱۳۲۵ – عشق خامش طرفهتر یا نکتههای چنگ چنگ
عشق خامش طرفهتر یا نکتههای چنگ چنگ آتش ساده عجبتر یا رخ من رنگ رنگ برق آن رخ را چه نسبت با رخان زرد زرد تنگ شکر را چه نسبت با دل بس تنگ تنگ مه برای مشتری بر...
غزل شمارهٔ ۱۳۲۶ – عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
عاشقی و آنگهانی نام و ننگ او نشاید عشق را ده سنگ سنگ گر ز هر چیزی بلنگی دور شو راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ مرگ اگر مرد است آید پیش من تا کشم خوش در کنارش تنگ...
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷ – تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ خراب گنج تو دارد چرا شود دلتنگ جهان شکست و تو یار شکستگان باشی کجاست مست تو را از چنین خرابی ننگ فلک ز مستی امر تو روز و شب...
غزل شمارهٔ ۱۳۲۸ – حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ چو سگ صداع دهد تن مزن برآور سنگ به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن که اینت گوید گولست و آنت گوید دنگ چه دست باشد کز رو مگس...