غزل شمارهٔ ۱۳۰۷ – ای مونس و غمگسار عاشق
ای مونس و غمگسار عاشق وی چشم و چراغ و یار عاشق ای داروی فربهی و صحت از بهر تن نزار عاشق ای رحمت و پادشاهی تو بربوده دل و قرار عاشق ای کرده خیال را رسولی در...
غزل شمارهٔ ۱۳۰۸ – گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق
گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق دررسد در حین مدد از ساقی صهبای عشق ور بدرد طبل شادی لشکر عشاق را مژده انافتحنا دردمد سرنای عشق زهر اندر کام عاشق شهد گردد در...
غزل شمارهٔ ۱۳۰۹ – ای جهان را دلگشا اقبال عشق
ای جهان را دلگشا اقبال عشق یفعل الله ما یشا اقبال عشق ای صفا و ای وفا در جور عشق ای خوشا و ای خوشا اقبال عشق ای بده جانتر ز جان دیدار عشق وی فزون از جان و جا...
غزل شمارهٔ ۱۳۱۰ – ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
ای ناطق الهی و ای دیده حقایق زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق تو بس قدیم پیری بس شاه بینظیری جان را تو دستگیری از آفت علایق در راه جان سپاری جانها تو را شکاری...
غزل شمارهٔ ۱۳۱۱ – باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق باز برآورد عشق سر به مثال نهنگ تا شکند زورق عقل به دریای عشق سینه گشادست فقر جانب دلهای پاک...
غزل شمارهٔ ۱۳۱۲ – فریفت یار شکربار من مرا به طریق
فریفت یار شکربار من مرا به طریق که شعر تازه بگو و بگیر جام عتیق چه چاره آنچ بگوید ببایدم کردن چگونه عاق شوم با حیات کان و عقیق غلام ساقی خویشم شکار عشوه او که...