غزل شمارهٔ ۱۲۲۵ – ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش
ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش همه مهرست و دلداری همه عیش است و آسایش هر آنچ از فقر کار آید به باغ جان به بار آید به ما از شهریار آید و باقی جمله آرایش...
غزل شمارهٔ ۱۲۲۶ – آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش زین ساغر خندان رو جامی بچشانیدش زین باده نخوردست او زان بارد و سردست او با این همه بدهیدش جامی بپزانیدش او سرکه چرا آرد غوره ز...
غزل شمارهٔ ۱۲۲۷ – رویش خوش و مویش خوش وآن طره جعدینش
رویش خوش و مویش خوش وآن طره جعدینش صد رحمت هر ساعت بر جانش و بر دینش هر لحظه و هر ساعت یک شیوه نو آرد شیرینتر و نادرتر زآن شیوه پیشینش آن طره پرچین را چون...
غزل شمارهٔ ۱۲۲۸ – ای یوسفِ مهرویان! ای جاه و جمالت خوش
ای یوسفِ مهرویان! ای جاه و جمالت خوش ای خسرو و ای شیرین! ای نقش و خیالت خوش ای چهرهٔ تو مهوش، آب است و در او آتش هم آتش تو نادر هم آب زلالت خوش ای صورت لطف...
غزل شمارهٔ ۱۲۲۹ – زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش
زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش بس مشک نهان دارد زنهار بشوریدش در شام دو زلف او صد صبح نهان بیشست هر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدش آن دولت عالم را وان جنت...
غزل شمارهٔ ۱۲۳۰ – جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش
جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش صحت به چه دریابد بیمار به آمیزش هر چند به بر گیری او را نبود سیری دانی به چه بنشیند این بار به آمیزش آن تشنه ده روزه کی به شود...