غزل شمارهٔ ۱۲۰۹ – ای دل بیبهره از بهرام ترس
ای دل بیبهره از بهرام ترس وز شهان در ساعت اکرام ترس دانه شیرین بود اکرام شاه دانه دیدی آن زمان از دام ترس گرچه باران نعمتست از برق ترس شاد ایامی تو از ایام...
غزل شمارهٔ ۱۲۱۰ – نیست در آخرزمان فریادرس
نیست در آخرزمان فریادرس جز صلاح الدین صلاح الدین و بس گر ز سر سر او دانستهای دم فروکش تا نداند هیچ کس سینه عاشق یکی آبیست خوش جانها بر آب او خاشاک و خس چون...
غزل شمارهٔ ۱۲۱۱ – ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس
ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس مردار بوی دارد دایم دهان کرکس آن گفته پلیدت در روی شدت پدیدت پیدا بود خبیثی در روی و رنگ ناکس ما راست یار و دلبر تو مرگ و...
غزل شمارهٔ ۱۱۹۳ – من از سخنان مهرانگیز
من از سخنان مهرانگیز دل پر دارم ز خواب برخیز ای آنک رخ تو همچو آتش یک لحظه ز آتشم مپرهیز شیرم ز تو جوش کرد و خون شد ای شیر به خون من درآمیز با یارک خود بساز...
غزل شمارهٔ ۱۱۹۴ – گر نهای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز
گر نهای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز گرچه چون تاری ز زخمش زخمه دیگر بزن بازگرد ای مرغ گرچه خستهای از چنگ باز چند خانه...
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵ – سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز
سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز ذره ذره از وجودم عاشق...