غزل شمارهٔ ۱۱۶۵ – میر خرابات توی ای نگار
میر خرابات توی ای نگار وز تو خرابات چنین بیقرار جمله خرابات خراب تواند جمله اسرار ز توست آشکار جان خراباتی و عمر عزیز هین که بشد عمر چنین هوشیار جان و جهان...
غزل شمارهٔ ۱۱۶۶ – چند از این راه نو روزگار
چند از این راه نو روزگار پرده آن یار قدیمی بیار آتش فرعون بکش ز آب بحر مفرش نمرود به آتش سپار چرخ فلک را به خدایی مگیر انجم و مه را مشناس اختیار شمس و شموسی که...
غزل شمارهٔ ۱۱۶۷ – مست توام نه از می و نه از کوکنار
مست توام نه از می و نه از کوکنار وقت کنارست بیا گو کنار برجه مستانه کناری بگیر چون شجر و باد به وقت بهار شاخ تر از باد کناری چو یافت رقص درآمد چو من بیقرار...
غزل شمارهٔ ۱۱۶۸ – جان خراباتی و عمر بهار
جان خراباتی و عمر بهار هین که بشد عمر چنین هوشیار جان و جهان! جان مرا دست گیر چشم جهان! حرف مرا گوش دار صورت دل آمد و پیشم نشست بستهسر و خسته و بیماروار دست...
غزل شمارهٔ ۱۱۶۹ – هست کسی صافی و زیبانظر
هست کسی صافی و زیبانظر تا بکند جانب بالا نظر هست کسی پاک از این آب و گل تا بکند جانب دریا نظر پا بنهد بر کمر کوه قاف تا بزند بر پر عنقا نظر تا که نظر مست شود ز...
غزل شمارهٔ ۱۱۷۰ – رحم کن ار زخم شوم سر به سر
رحم کن ار زخم شوم سر به سر مرهم صبرم ده و رنجم ببر ور همه در زهر دهی غوطهام زهر مرا غوطه ده اندر شکر بحر اگر تلخ بود همچو زهر هست صدف عصمتِ جان گهر ابر...