غزل شمارهٔ ۱۱۵۵ – از آن مقام که نبود گشاد زود گذر
از آن مقام که نبود گشاد زود گذر برو به سوی خریدار خویش همچون زر درخت اگر متحرک شدی ز جای به جا نه رنج اره کشیدی نه زخمههای تبر زمان چو حاکم تست و مکان چو معبر...
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶ – مطربِ عاشقان بجنبان تار
مطربِ عاشقان بجنبان تار بزن آتش به مؤمن و کفار مصلحت نیست عشق را خمشی پرده از روی مصلحت بردار تا بنگریست طفل گهواره کی دهد شیر مادر غمخوار هر چه غیرِ خیالِ...
غزل شمارهٔ ۱۱۵۷ – گر تو خواهی وطن پر از دلدار
گر تو خواهی وطن پر از دلدار خانه را رو تهی کن از اغیار ور تو خواهی سماع را گیرا دور دارش ز دیده انکار هر که او را سماع مست نکرد منکرش دان اگر چه کرد اقرار هر...
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸ – رحم بر یار کی کند هم یار
رحم بر یار کی کند هم یار آه بیمار کی شنود بیمار اشکهای بهار مشفق کو تا ز گل پر کنند دامن خار اکثروا ذکر هادم اللذات بشنوید از خزان بیزنهار غار جنت شود چو هست...
غزل شمارهٔ ۱۱۵۹ – عشق جانست عشق تو جانتر
عشق جانست عشق تو جانتر لطف درمان و از تو درمانتر کافریهای زلف کافر تو گشته ز ایمان جمله ایمانتر جان سپردن به عشق آسانست وز پی عشق توست آسانتر همه مهمان...
غزل شمارهٔ ۱۱۶۰ – روی بنما به ما مکن مستور
روی بنما به ما مکن مستور ای به هفت آسمان چو مه مشهور ما یکی جمع عاشقان ز هوس آمدیم از سفر ز راهی دور ای که در عین جان خود داری صد هزاران بهشت و حور و قصور سر...